kibble

/ˈkɪbəl//ˈkɪbəl/

ستل، دلو

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: kibbles, kibbling, kibbled
• : تعریف: to grind or crush into coarse pieces.
اسم ( noun )
• : تعریف: baked grain mixtures or the like that have been kibbled, esp. dog food.

جمله های نمونه

1. The kibble was rounded to assist this rolling action.
[ترجمه گوگل]کیبل برای کمک به این حرکت چرخشی گرد شد
[ترجمه ترگمان]The دور و برش بودند تا این حرکت چرخشی را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I ended up in Kibble List D. I just abused the teachers.
[ترجمه گوگل]من در لیست Kibble D قرار گرفتم من فقط از معلمان سوء استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]من در لیست Kibble D به پایان رسیدم من فقط از معلم ها استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In such conditions fragments shed from the kibble presented an obvious danger.
[ترجمه گوگل]در چنین شرایطی قطعات ریخته شده از کیبل خطر آشکاری را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]در چنین شرایطی، قطعات پراکنده از the خطر آشکاری را ارایه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So I called it Kibble. Kibble. com.
[ترجمه گوگل]بنابراین من آن را Kibble نامیدم کیبل com
[ترجمه ترگمان] واسه همین بهش زنگ زدم Kibble کام لا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Above, Rrespect follows a trail of kibble into a darkened box as part of a test of puppy courage and perseverance.
[ترجمه گوگل]در بالا، Rrespect دنباله ای از کیبل را در جعبه ای تاریک به عنوان بخشی از آزمون شجاعت و پشتکار توله سگ دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، Rrespect به دنبال رد پاها در یک جعبه سیاه به عنوان بخشی از آزمون شجاعت و پشت کار سگ ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They will do anything for a kibble, bark at strangers and chew a piece of plastic (toy) for hours.
[ترجمه گوگل]آنها برای یک کیبل هر کاری می کنند، برای غریبه ها پارس می کنند و یک تکه پلاستیک (اسباب بازی) را ساعت ها می جوند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر کاری برای a انجام می دهند، به غریبه ها پارس می کنند و یک تکه پلاستیک (اسباب بازی)برای ساعت ها گاز می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dude, what were they feeding you, kibble?
[ترجمه گوگل]رفیق، کیبل بهت چی میخوردن؟
[ترجمه ترگمان]رفیق، اونا بهت چی غذا دادن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Praise him and give him a piece of kibble from the bowl on the table.
[ترجمه گوگل]او را تحسین کنید و یک تکه کیبل از کاسه روی میز به او بدهید
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر و تکه ای گوشت از کاسه روی میز به او بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Little water would have been met with and what was encountered was brought up in the kibble.
[ترجمه گوگل]آب کمی با آن مواجه می شد و آنچه که با آن مواجه می شد در کیبل آورده می شد
[ترجمه ترگمان]آب کوچک با آن روبرو می شد و چیزی که با آن مواجه می شد در the به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I could just rub your nose in it, but it'd be such a waste. By the way, cut down on the Kibble.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم بینی شما را در آن بمالم، اما این خیلی ضایع است به هر حال، کیبل را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]من فقط می تونم بینی تو رو بمالم، اما این خیلی وقت تلف می شه به هر حال، on رو قطع کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ellis advised the committee to stick to their guns, arguing that it is undeniable that Guralnik, Hagen and Kibble were the last to publish.
[ترجمه گوگل]الیس به کمیته توصیه کرد که به اسلحه خود پایبند باشند، با این استدلال که غیرقابل انکار است که Guralnik، Hagen و Kibble آخرین کسانی بودند که منتشر کردند
[ترجمه ترگمان]الیس به کمیته توصیه کرد که به سلاح های خود وفادار بماند، با این استدلال که شکی نیست که Guralnik، هاگن و Kibble آخرین نفر بودند که انتشار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, my korean release is a bit loose in the feet and on the hip kibble.
[ترجمه گوگل]با این حال، رهاسازی کره ای من در پاها و روی کیبل لگن کمی شل است
[ترجمه ترگمان]با این حال، آزاد شدن کره ای من کمی در پاها و روی باسن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The biggest difference in care overseas vs the US, which has an impact on their health, is the natural raw diet vs kibble, and the exposure to natural lighting vs constant indoor lighting.
[ترجمه گوگل]بزرگترین تفاوت در مراقبت در خارج از کشور در مقابل ایالات متحده، که بر سلامت آنها تأثیر دارد، رژیم غذایی خام طبیعی در مقابل کیبل، و قرار گرفتن در معرض نور طبیعی در مقابل نور ثابت داخلی است
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین تفاوت در مراقبت از خارج از کشور در مقابل آمریکا، که بر سلامت آن ها تاثیر دارد، رژیم غذایی خام طبیعی در برابر kibble، و قرار گرفتن در معرض نور طبیعی در برابر نورپردازی داخلی ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new Internet doesn't just know you're a dog; it knows your breed and wants to sell you a bowl of premium kibble.
[ترجمه گوگل]اینترنت جدید فقط نمی داند که شما یک سگ هستید نژاد شما را می شناسد و می خواهد یک کاسه کیبل ممتاز به شما بفروشد
[ترجمه ترگمان]اینترنت جدید فقط خبر ندارد که شما یک سگ هستید؛ نژاد شما را می شناسد و می خواهد یک کاسه از kibble را به شما بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] خرد کردن، محفظه بزرگ، محکم، آهنی و تخم مرغی شکل که برای حمل کانه و سنگ در چاههای اولیه به کار می رود .
[معدن] دلو چاه (ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• grind coarsely, crumble into small pieces
coarsely ground meal which is made into pellets and used as pet food; iron bucket used for carrying refuse to the surface (mining)

پیشنهاد کاربران

خرد کردن
غذای سگ و گربه
به معنی غذای حیوانات که به شکل کنسانتره یا بیسکوئیت هست
به معنی غذای سگ و گربه به شکل دانه های بیسکوییتی نیز هست.

بپرس