keynote

/ˈkiːnoʊt//ˈkiːnəʊt/

معنی: راهنما، مفتاح، نطق اصلی کردن
معانی دیگر: مطلب اصلی، موضوع عمده، لب مطلب، پژنگ باره، پژنگه، زمینه ی اصلی چیزی بودن، پژنگه بودن، جستار عمده بودن، (موسیقی) نت پایه، معرف مایه، مایه نما

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in music, the note defining the basic tonality of a piece or section of a piece; tonic.
مترادف: key, tonic
مشابه: note, pitch, tonality, tone

(2) تعریف: the main idea of a speech, program, or the like.
مترادف: core, gist, keystone, pith, substance, theme
مشابه: center, essence, heart, marrow, nucleus, soul
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: keynotes, keynoting, keynoted
• : تعریف: to deliver the main address at.
مشابه: address, announce, headline

- He keynoted the conference.
[ترجمه گوگل] او این کنفرانس را کلید زد
[ترجمه ترگمان] او کنفرانس را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sadness is the keynote of these stories
حزن زمینه ی اصلی این داستان ها را تشکیل می دهد.

2. The keynote speaker was Robert Venturi, the architect.
[ترجمه گوگل]سخنران اصلی رابرت ونتوری، معمار بود
[ترجمه ترگمان]سخنران اصلی، رابرت Venturi، معمار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unprecedented change has been the keynote of the electronic revolution.
[ترجمه گوگل]تغییر بی سابقه کلید اصلی انقلاب الکترونیکی بوده است
[ترجمه ترگمان]این تغییر بی سابقه، آغاز انقلاب الکترونیکی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She picked up the gauntlet in her incisive Keynote Address to the Conference.
[ترجمه گوگل]او در سخنرانی مهم خود در کنفرانس دستکش را برداشت
[ترجمه ترگمان]سخنان نافذ و نافذ خود را به سوی کنفرانس بر زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. World peace was the keynote of his speech.
[ترجمه گوگل]صلح جهانی محور سخنرانی او بود
[ترجمه ترگمان]صلح جهانی اولین سخنرانی وی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is scheduled to deliver the keynote address at an awards ceremony.
[ترجمه گوگل]او قرار است سخنرانی اصلی را در مراسم اهدای جوایز ایراد کند
[ترجمه ترگمان]قرار است او سخنرانی اصلی را در مراسم اعطای جوایز برگزار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unemployment has been the keynote of the conference.
[ترجمه گوگل]موضوع اصلی این همایش بیکاری بوده است
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در این کنفرانس مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Choice is the keynote of the new education policy.
[ترجمه گوگل]انتخاب محور اصلی سیاست آموزشی جدید است
[ترجمه ترگمان]انتخاب اصلی سیاست آموزشی جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bill Gates is booked as the keynote speaker .
[ترجمه گوگل]بیل گیتس به عنوان سخنران اصلی رزرو شده است
[ترجمه ترگمان](بیل گیتس)به عنوان سخنران اصلی رزرو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This issue has become the keynote of the election campaign.
[ترجمه گوگل]این موضوع به محور تبلیغات انتخاباتی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این موضوع، موضوع اصلی تبلیغات انتخاباتی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Molinari delivers the keynote address on Tuesday.
[ترجمه گوگل]مولیناری سخنرانی اصلی را روز سه شنبه ایراد می کند
[ترجمه ترگمان]molinari سخنرانی اصلی روز سه شنبه را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The keynote speaker was Arthur Goldberg, now a Supreme Court justice.
[ترجمه گوگل]سخنران اصلی آرتور گلدبرگ بود که اکنون قاضی دادگاه عالی است
[ترجمه ترگمان]سخنران اصلی، آرتور گلدبرگ، قاضی دادگاه عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr. Graham is expected to keynote the conference.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که آقای گراهام در این کنفرانس سخنرانی کند
[ترجمه ترگمان]آقای \"گراه ام\" منتظر اصلی کنفرانس بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stewart's keynote address Sunday, which featured slides of her kitchen renovations, did little to perk them up.
[ترجمه گوگل]سخنرانی کلیدی استوارت در روز یکشنبه، که اسلایدهایی از بازسازی آشپزخانه او را به نمایش گذاشت، کمک چندانی به آنها نکرد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی اصلی استیوارت در روز یک شنبه، که slides از بازسازی آشپزخانه وی را نشان می داد، کمی به جوش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

مفتاح (اسم)
key, keynote, passkey, keyword, opener

نطق اصلی کردن (فعل)
keynote

انگلیسی به انگلیسی

• first note or tone upon which a key is based (music); main idea, central theme, underlying element
give or set the first note or tone (music); give the main speech (as at a conference or political rally)
the keynote of a policy, speech, or idea is the part which is emphasized or given the most importance.
tone on which a scale is based (music)

پیشنهاد کاربران

موضوع اصلی یا نکته مرکزی یک سخنرانی، کنفرانس یا رویداد. همچنین می تواند به سخنرانی یا ارائه افتتاحیه ای اشاره داشته باشد که جو و فضای رویداد را تعیین می کند.
مهم ترین یا مرکزی ترین نکته که جوهر پیام منتقل شده را در بر دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

سخنرانی های کلیدی اغلب توسط افراد برجسته یا کارشناسان انجام می شود و به منظور الهام بخشیدن، اطلاع رسانی و تعیین دستور کلی رویداد طراحی شده اند. آنها معمولاً نقطه اوج کنفرانس ها، نشست ها و تجمعات بزرگ دیگر هستند.
مترادف: Main theme, central idea, principal message.
متضاد: Secondary theme, minor point.
مثال؛
The CEO delivered the keynote at the annual tech conference.
The keynote of his speech was the importance of innovation in business.
She was invited to give the keynote address at the university's graduation ceremony.

عامل اصلی
سخنرانی اصلی
لُب کلام - منظور اصلی از بیان - اصل مطلب - یادداشت کلیدی - یک کلام ختم کلام
keynote speaker: سخنران اصلی
کلیدی، قسمت کلیدی

بپرس