keyed

/ˈkiːd//kiːd/

معنی: کوک شده، دارای جاانگشتی، مضراب دار، کلیددار
معانی دیگر: (به ویژه سازهای موسیقی) کلیددار، پژنگی، دارای صفحه کلید، هماهنگ شده با، هم ساز (شده)، متوافق، (موسیقی) کوک شده یا میزان شده در دستگاه موسیقی به خصوص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: equipped with or having keys, as musical instruments.

(2) تعریف: tuned to, pitched in, or composed in a specific key, as a musical instrument or song.

(3) تعریف: adjusted or reworked in order to conform to something different.

- His revised manuscript was keyed to a younger audience.
[ترجمه گوگل] دست‌نویس اصلاح‌شده او برای مخاطبان جوان‌تر کلید خورد
[ترجمه ترگمان] نسخه بازبینی شده او برای مخاطبان جوان مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. keyed instruments
سازهای پژنگی (کلیددار)

2. a speech keyed to the mood of the voters
نطقی که با روحیه ی رای دهندگان سازگار بود.

3. she was keyed up over the prospect of an operation
عمل جراحی در آینده او را نگران کرده بود.

4. his remarks were keyed to the situation
اظهارات او با وضعیت جور بود.

5. He keyed the piano up to a concert pitch.
[ترجمه گوگل]او پیانو را به سمت زمین کنسرت کلید زد
[ترجمه ترگمان] اون پیانو رو به یه پرتاب کنسرت وصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She keyed her mood to that of the other guests.
[ترجمه گوگل]او روحیه خود را با حال و هوای سایر مهمانان کلید زد
[ترجمه ترگمان]حواس او را به آن یکی از میهمانان نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He keyed up all the strings of his violin before his performance.
[ترجمه گوگل]او قبل از اجرایش تمام سیم های ویولن خود را کلید زد
[ترجمه ترگمان]قبل از نمایش تمام رشته های ویولن خود را کلید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Travis was keyed up at the thought of seeing Rosie again.
[ترجمه گوگل]تراویس از فکر دیدن دوباره رزی غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]تراویس با فکر دیدن رزی دوباره مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was keyed up the coming examination.
[ترجمه گوگل]او در معاینه آینده کلید خورد
[ترجمه ترگمان]او در امتحان شرکت مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He always gets keyed up about exams.
[ترجمه گوگل]او همیشه در جریان امتحانات است
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد امتحانات شک و تردید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The factory is keyed to the production of military equipment.
[ترجمه گوگل]این کارخانه برای تولید تجهیزات نظامی کلید خورده است
[ترجمه ترگمان]کارخانه با تولید تجهیزات نظامی درگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The audience was keyed up for her performance.
[ترجمه گوگل]تماشاگران برای اجرای او کلید خوردند
[ترجمه ترگمان]تماشاچیان برای اجرای او دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The coach keyed up the team for the big game.
[ترجمه Alireza] مربی تیم را برای بازی بزرگ هماهنگ کرد
|
[ترجمه گوگل]مربی تیم را برای بازی بزرگ کلید زد
[ترجمه ترگمان]مربی تیم را برای بازی بزرگ زیر نظر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The crowd was keyed up for the football match.
[ترجمه گوگل]جمعیت برای مسابقه فوتبال کلید زده شده بود
[ترجمه ترگمان]جمعیت برای مسابقه فوتبال پشت سر گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His speech greatly keyed up the team for the football match.
[ترجمه گوگل]صحبت های او به شدت تیم را برای مسابقه فوتبال کلید زد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او به شدت تیم فوتبال را مورد توجه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوک شده (صفت)
keyed, tuned

دارای جا انگشتی (صفت)
keyed

مضراب دار (صفت)
keyed

کلیددار (صفت)
keyed

انگلیسی به انگلیسی

• locked, fastened with a key, strengthened with a key; having a key or keys (music); set in a particular key (music)

پیشنهاد کاربران

بپرس