kernel

/ˈkɜːrnl̩//ˈkɜːnl̩/

معنی: هسته، دانه، شالوده، مغز، تخم، هسته اصلی، مغزهسته، خستو
معانی دیگر: (ذرت و گندم و غیره) دانه، (در هسته ی میوه یا گردو و بادام و غیره) مغز، (مطلب و اندیشه و غیره) لب، بخش اصلی، جان (کلام)، هسته ی مرکزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the seed contained within the husk of a nut or the stone of a fruit.
مترادف: seed
مشابه: germ, meat, nut, nutmeat, stone

- The monkey broke into the fruit with its teeth and pulled out the kernel.
[ترجمه Asmk] میمون با دندانش میوه را شکست و هسته را بیرون کشید
|
[ترجمه گوگل] میمون با دندان میوه را شکست و هسته آن را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان] میمون با دندانش شکست و کرنل را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a grain of wheat, corn, or the like.
مشابه: germ, grain

- The chickens pecked at the hard kernels of corn scattered on the ground.
[ترجمه گوگل] جوجه ها به دانه های سخت ذرت پراکنده روی زمین نوک زدند
[ترجمه ترگمان] مرغ ها به the ذرت که روی زمین پراکنده بودند نوک می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the most central part of something; core; nucleus.
مترادف: center, core, heart, marrow, nucleus, pith, soul
مشابه: crux, essence, germ, gist, meat, quintessence, substance

- That all humans deserve forgiveness was the kernel of the minister's sermon for that day.
[ترجمه گوگل] این که همه انسانها مستحق بخشش هستند، هسته خطبه وزیر آن روز بود
[ترجمه ترگمان] برای آن روز، تمام انسان ها حق بخشش داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I understand the kernel of your argument, but your essay needs greater development.
[ترجمه گوگل] من هسته استدلال شما را درک می کنم، اما مقاله شما نیاز به توسعه بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان] من هسته of رو درک می کنم، اما مقاله تو به پیشرفت بیشتری نیاز داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a tiny but significant element of something.
مشابه: element, grain

- I noted a kernel of disgust in his voice when he told us what he'd found out.
[ترجمه گوگل] وقتی به ما گفت که چه چیزی فهمیده بود، یک هسته انزجار را در صدای او مشاهده کردم
[ترجمه ترگمان] وقتی چیزی را که فهمیده بود به ما گفت، در صدایش احساس انزجار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We had to admit there was a kernel of truth in what she said.
[ترجمه گوگل] باید اعتراف می‌کردیم که در گفته‌های او هسته‌ای از حقیقت وجود داشت
[ترجمه ترگمان] ما مجبور بودیم اعتراف کنیم که اون چیزی که اون گفت وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a kernel of corn
دانه ی ذرت

2. almond kernel
مغز بادام

3. the kernel of his argument
هسته ی اصلی بحث و استدلال او

4. the kernel of some fruit pits
مغز هسته ی برخی میوه ها

5. there is a kernel of truth in what he claims
آنچه که او ادعا می کند در اصل راست است.

6. the walnut shell includes the kernel
پوست گردو هسته ی آنرا در بر دارد.

7. He that would eat the kernel must crack the nut.
[ترجمه گوگل]کسی که می خواهد مغز را بخورد باید مهره را بشکند
[ترجمه ترگمان]او می تواند چیزی بخورد که کرنل می تواند آن را بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The kernel of that message was that peace must not be a source of advantage or disad-vantage for anyone.
[ترجمه گوگل]هسته آن پیام این بود که صلح نباید منبع مزیت یا ضرر کسی باشد
[ترجمه ترگمان]هسته آن پیام این بود که صلح نباید منبع مزیت یا disad برای هر کسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This evidence is the kernel of the defendants' case.
[ترجمه گوگل]این مدرک هسته اصلی پرونده متهمان است
[ترجمه ترگمان]این مدرک هسته متهمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is often a kernel of truth in what they say.
[ترجمه گوگل]اغلب در آنچه می گویند هسته ای از حقیقت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اغلب یک هسته از حقیقت در آنچه آن ها می گویند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This inner ode may be called the kernel mode, in which case the intermediate ode is called the supervisor mode.
[ترجمه گوگل]این قصیده درونی را می توان حالت هسته نامید، در این صورت قصیده میانی را حالت سرپرست نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]این قصیده ای درونی ممکن است به عنوان حالت هسته نام گذاری شود، که در آن، قصیده ای در وسط، حالت ناظر نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It now has a fully multi-threaded kernel and can support up to 30 processors.
[ترجمه گوگل]اکنون یک هسته کاملاً چند رشته ای دارد و می تواند تا 30 پردازنده را پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان]حالا هسته کاملا multi دارد و می تواند از ۳۰ پردازنده پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gently press corn kernel mixture into the flour-egg-cornmeal mixture.
[ترجمه گوگل]مخلوط هسته ذرت را به آرامی در مخلوط آرد، تخم مرغ و آرد ذرت فشار دهید
[ترجمه ترگمان]خمیر ذرت را به آرامی به مخلوط آرد - تخم مرغ فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It includes the Streamware Kernel that enables the networking protocol to be used in proprietary and embedded environments, the firm says.
[ترجمه گوگل]به گفته این شرکت، این شامل هسته استریم‌افزار است که پروتکل شبکه را قادر می‌سازد در محیط‌های اختصاصی و تعبیه‌شده استفاده شود
[ترجمه ترگمان]شرکت می گوید: این شامل the کرنل است که پروتکل شبکه سازی را قادر می سازد که در محیط های اختصاصی و توکار مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A Kernel object used to serialise access to a resource, which may be shared between threads across processes.
[ترجمه گوگل]یک شی هسته که برای سریال کردن دسترسی به یک منبع استفاده می شود، که ممکن است بین رشته ها در سراسر فرآیندها به اشتراک گذاشته شود
[ترجمه ترگمان]یک شی کرنل برای دسترسی به منابع به کار می رود، که ممکن است بین نخ ها در طول فرآیندها به اشتراک گذاشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هسته (اسم)
atom, core, nucleus, kernel, stone

دانه (اسم)
grain, kernel, bait, seed, granulation, bean, piece, granule, berry, pill, birdseed, furuncle, rash, whelk, knurl, currant, semen

شالوده (اسم)
base, sole, skeleton, infrastructure, kernel, foundation, texture, pedestal, ground plan

مغز (اسم)
brain, nucleus, kernel, marrow, pith, pate, encephalon, pericranium, gray matter

تخم (اسم)
kernel, seed, fry, egg, zygote, semen, testicle, testis

هسته اصلی (اسم)
kernel

مغزهسته (اسم)
kernel

خستو (اسم)
kernel

تخصصی

[کامپیوتر] هسته ی اصلی - بخش مرکزی یک سیستم عامل. در بسیاری از سیستمهای عامل فقط این هسته ی اصلی می تواند بی واسطه به سخت افزار دسترسی داشته باشد. - شالوده ،هسته اصلی
[برق و الکترونیک] هسته
[ریاضیات] هسته، شالوده، مغز، کرنل
[آمار] هسته

انگلیسی به انگلیسی

• seed, softer and often edible section contained within husk or stone; grain (of wheat, corn, etc.); point, essence, core; part of an operating system which deals with basic hardware (computers)
the kernel of a nut is the part inside the shell.

پیشنهاد کاربران

The kernel is the central component of an operating system that manages the system’s resources and provides essential services for other software. It acts as a bridge between the hardware and the software, enabling them to communicate and interact.
...
[مشاهده متن کامل]

جزء مرکزی یک سیستم عامل است که منابع سیستم را مدیریت می کند و خدمات ضروری را برای سایر نرم افزارها ارائه می دهد.
به عنوان پلی بین سخت افزار و نرم افزار عمل می کند و آنها را قادر به برقراری ارتباط و تعامل می کند.
*** در علوم رایانه، هسته ( که کِرنِل نیز خوانده می شود ) یک برنامه رایانه است که هسته مرکزی یک سیستم عامل رایانه را تشکیل می دهد و کنترل تمام چیزهایی را که در سیستم اتفاق می افتد را در دست دارد؛ این یک بخش جدایی ناپذیر از هر سیستم عامل است. این �بخشی از کد سیستم عامل است که همیشه در حافظه ساکن است� در اکثر سیستم ها، این اولین برنامه بارگیری شده در هنگام راه اندازی است ( بعد از بوت لودر ) ، همچنین کنترل درخواست های ورودی و خروجی توسط نرم افزارها و ترجمه آن ها به ساختارهای قابل پردازش برای واحد پردازش مرکزی را به عهده دارد. علاوه بر آن مدیریت حافظه و ارتباط با دستگاه های جانبی مثل صفحه کلید، مانیتور، چاپگر و بلندگو هم بر عهده این برنامه است. هسته قسمت اساسی سیستم عامل های مدرن امروزی است.
مثال ها؛
For example, in the Linux operating system, the kernel is responsible for memory management, process scheduling, and device drivers.
In a discussion about operating systems, someone might ask, “What is the role of the kernel?”
A software engineer might say, “I’m working on optimizing the kernel for better performance. ”

kernel
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-software/• https://en.wikipedia.org/wiki/Kernel_(operating_system)
جوهره
هسته یک جمله در فارسی ، یعنی در یک گروه اولین کلمه ای که کسره می گیرد " هسته " و بقیه ی کلمات وابسته هستند
kernel ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: دانۀ غلات
تعریف: دانۀ کامل گندم، جو، ذرت و سایر غلات
اندک
هسته
مغز
دانه
اصل
جوهر
هسته مرکزی
قسمت اصلی

بپرس