kerfuffle

/kərˈfəfəl//kərˈfəfəl/

جنجال، شلوغ پلوغی، نابسامانی، الم شنگه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British; informal) a fuss, commotion, or agitated dispute.

- The director's sudden announcement of his resignation caused quite a kerfuffle in the office.
[ترجمه Motahhare] اعلام ناگهانی استعفای او توسط سرپرست باعث راه افتادن جنجال در دفتر کار شد .
|
[ترجمه گوگل] اعلام ناگهانی کارگردان مبنی بر استعفای خود باعث ایجاد سر و صدای زیادی در دفتر شد
[ترجمه ترگمان] اعلام ناگهانی استعفای او باعث شده بود که استعفای او به طور کامل در دفتر کار گذاشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There was a bit of a kerfuffle during the race when a dog impeded the leading runners.
[ترجمه گوگل]در طول مسابقه زمانی که یک سگ مانع دونده های پیشرو شد، کمی گیج شد
[ترجمه ترگمان]در طول مسابقه، هنگامی که سگ سورتمه ران را سد می کرد، یک تکه نان خشک به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her glasses were broken in the kerfuffle.
[ترجمه گوگل]عینک او در قسمت سرش شکسته بود
[ترجمه ترگمان]در ضمن عینکش به هم خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What's all the kerfuffle about?
[ترجمه گوگل]این همه خرطومی برای چیست؟
[ترجمه ترگمان]در ضمن به هم زدن چه خبره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What's all the kerfuffle?
[ترجمه گوگل]این همه کرففل چیست؟
[ترجمه ترگمان]این kerfuffle دیگه چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A minor diplomatic kerfuffle ensued as it turned out the cream was being illegally imported from Vietnam.
[ترجمه گوگل]پس از آن که مشخص شد کرم به طور غیرقانونی از ویتنام وارد شده است، درگیری دیپلماتیک جزئی رخ داد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که معلوم شد که خامه به طور غیر قانونی از ویتنام وارد شده است، یک kerfuffle دیپلماتیک کوچک به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. MARKETING men reckon the kerfuffle over Barack Obama's beloved BlackBerry has been worth something like $50m in free publicity to Research In Motion, the iconic smartphone's Canadian maker.
[ترجمه گوگل]مردان مارکتینگ بر این باورند که خروش روی بلک بری محبوب باراک اوباما چیزی حدود 50 میلیون دلار در تبلیغات رایگان برای Research In Motion، سازنده کانادایی این گوشی هوشمند نمادین ارزش داشته است
[ترجمه ترگمان]مردان بازار به نظر مردان بازاری که بیش از ۵۰ میلیون دلار در بلک بری مورد علاقه باراک اوباما قرار دارند، به ارزش ۵۰ میلیون دلار در تبلیغات آزاد برای تحقیق در حرکت، سازنده نمادین کانادا، ارزش داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the kerfuffle(Sentence dictionary), I think some of them got lost.
[ترجمه گوگل]در kerfuffle (فرهنگ جمله ها) فکر می کنم برخی از آنها گم شدند
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ لغت (حکم جمله)، فکر می کنم بعضی از آن ها گم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Amid all the kerfuffle around Kosovo's declaration of independence, few have paused to note what an extraordinary document it is.
[ترجمه گوگل]در میان تمام هیاهوها پیرامون اعلام استقلال کوزوو، عده کمی مکث کرده اند تا به سند فوق العاده ای توجه کنند
[ترجمه ترگمان]در میان همه the در اطراف اعلامیه استقلال کوزوو، تعداد کمی مکث کرده اند تا توجه کنند که این سند چه سند فوق العاده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead, this kerfuffle once again shows how hard it is to correctly estimate usage numbers on the web, especially in the absence of any real standards.
[ترجمه گوگل]در عوض، این kerfuffle یک بار دیگر نشان می دهد که چقدر سخت است تخمین درست اعداد استفاده در وب، به خصوص در غیاب استانداردهای واقعی
[ترجمه ترگمان]در عوض، این kerfuffle یک بار دیگر نشان می دهد که تخمین صحیح تعداد استفاده در وب، به خصوص در غیاب هر گونه استانداردهای واقعی چقدر سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the lifecycle for a blog-related kerfuffle is a few days in general, and the blogosphere as a whole has an extreme attention deficit disorder.
[ترجمه گوگل]اما چرخه زندگی برای یک kerfuffle مرتبط با وبلاگ به طور کلی چند روز است، و وبلاگ به عنوان یک کل دارای یک اختلال کمبود توجه شدید است
[ترجمه ترگمان]اما چرخه عمر یک وبلاگ مربوط به وبلاگ در کل چند روز طول می کشد و blogosphere بعنوان یک کل دارای اختلال کمبود توجه شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To start with I'll define kerfuffle.
[ترجمه گوگل]برای شروع من kerfuffle را تعریف می کنم
[ترجمه ترگمان]برای شروع این کار به هم زدن را تعریف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The film caused a kerfuffle in India with its voyeuristic storyline and CCTV footage of a couple writhing on the floor.
[ترجمه گوگل]این فیلم با خط داستانی فضولانه و فیلم دوربین مداربسته از زن و شوهری که روی زمین می‌چرخند، در هند غوغا به پا کرد
[ترجمه ترگمان]فیلم باعث شد که فیلم kerfuffle در هند به همراه داستان voyeuristic و فیلم دوربین مداربسته که بر روی زمین به خود می پیچید، رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dell raised a kerfuffle with the Better Business Bureau's advertising division over a claim in a 2008 Apple commercial touting "the world's greenest family of notebooks. "
[ترجمه گوگل]دل با بخش تبلیغات Better Business Bureau به دلیل ادعایی در تبلیغات اپل در سال 2008 که «سبزترین خانواده نوت‌بوک‌های جهان» را تبلیغ می‌کرد، مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان]Dell یک kerfuffle را با بخش تبلیغات دفتر تجاری بهتر در رابطه با یک ادعای تجاری اپل در سال ۲۰۰۸ بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed, Microsoft's reaction to the entire Open Kinect kerfuffle seems to be: Nothing to see here.
[ترجمه گوگل]در واقع، واکنش مایکروسافت به کل باز کردن کینکت به نظر می رسد: اینجا چیزی برای دیدن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در واقع عکس العمل (مایکروسافت)به کل تیم Open kerfuffle به نظر می رسد: چیزی برای دیدن در اینجا وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. KFC's president publicly apologized for the ' kerfuffle. ' But KFC says the grilled chicken launch and its campaign were successful.
[ترجمه گوگل]رئیس KFC به طور علنی به دلیل "سرنگونی" عذرخواهی کرد اما KFC می گوید راه اندازی مرغ کبابی و کمپین آن موفقیت آمیز بود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور KFC به طور عمومی از the عذرخواهی کرد اما KFC می گوید پرتاب مرغ بریان و کمپین آن موفقیت آمیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• commotion, disturbance
a kerfuffle is a noisy and disorderly incident often resulting from an argument; an informal word.

پیشنهاد کاربران

A kerfuffle refers to a minor disturbance or commotion, often resulting from a disagreement or misunderstanding. It can also describe a chaotic situation that is quickly resolved.
اختلال یا آشوب جزئی که اغلب ناشی از اختلاف نظر یا سوء تفاهم است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند وضعیت آشفته ای را توصیف کند که به سرعت حل می شود.
مثال؛
There was a kerfuffle at the meeting when two colleagues disagreed on the project timeline.
In a sports game, a commentator might say, “There was a kerfuffle on the field after a controversial call. ”
A news headline might read, “Political debate turns into a kerfuffle over tax policies. ”

این کلمه یک هیاهو یا هیاهو را توصیف می کند که معمولاً به دلیل اختلاف نظر یا اختلاف نظر ایجاد می شود ( که بیشتر در حین یا بعد از بازی های ورزشی مشاهده می شود ) .
شلوغ بازی
بیشتر معنی حرف زدن همزمان چند نفر تویه دعوا یا بحث رو میده
الم شنگه ، شلکغی ، هیاهو
? ​Why do you like this kerfuffle
چرا این شلوغی ( الم شنگه ) رو دوست داری ؟

الم شنگه
What’s all the kerfuffle about
اون همه الم شنگه بخاطر چی بود؟
جار و جنجال
های و هوی

بپرس