صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of hair, neatly combed.
• متضاد: unkempt
• مشابه: neat
• متضاد: unkempt
• مشابه: neat
- His hair was kempt, for a change, and he'd found a decent suit to wear.
[ترجمه گوگل] موهایش را برای تغییر نگه داشته بود و کت و شلوار مناسبی برای پوشیدن پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان] موهایش کوتاه شده بود، برای تغییر لباس، و کت و شلوار مناسبی برای پوشیدن پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موهایش کوتاه شده بود، برای تغییر لباس، و کت و شلوار مناسبی برای پوشیدن پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of a place, neatly maintained.
• مترادف: neat, orderly
• متضاد: disorderly, messy, untidy
• مترادف: neat, orderly
• متضاد: disorderly, messy, untidy
- Her apartment was small but very kempt and cozy.
[ترجمه گوگل] آپارتمان او کوچک اما بسیار مرتب و دنج بود
[ترجمه ترگمان] آپارتمانش کوچک بود اما به رنگ و روی هم رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آپارتمانش کوچک بود اما به رنگ و روی هم رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید