keep up with someone

پیشنهاد کاربران

پا به پای کسی کار کردن
To go or make progress at the same rate as ( others ) .
پا به پا/شانه به شانه آمدن، کم نیاوردن، خود را به دیگران رساند
مثال:
He found it difficult to keep up with the rest of the class.
ترجمه پیشنهادی:
متوجه شد که خود را به بقیه کلاس رساندن کار دشواری است.
دوست ماندن با کسی بخاطر موقعیت یا سودی
کنار اومدن باکسی
پیشرفت کردن در یک سرعت هم اندازه نسبت به دیگران
اصطلاح ) 1 - پا به پای کسی رفتن یا بودن، با کسی همگام بودن، از کسی عقب نیفتادن، با کسی چشم و هم چشمی کردن!
2 - تماس یا ارتباطی را با کسی را ادامه دادن.
مثال برای تعریف اول:
I can't keep up with you
...
[مشاهده متن کامل]

من نمیتوانم پا به پای تو بیام.
مثال برای تعریف دوم:
they had kept up with him by means of Xmas cards
آنها از طریق کارت پستال های کریسمس، ارتباط شون با او را ادامه داده بودند.

بپرس