keep track
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
جویای احوال کسی شدن
خبر داشتن از کسی
به یاد آوردن، به خاطر سپردن یک وضعیت یا موقعیت، نگهداری وحفظ سابقه یادداشت و. . .
To remember the location or status of,
To keep or maintain a record of
تعداد یا مقدار چیزی را دانستن
آمار چیزی رو داشتن
حساب چیزی رو داشتن
حساب چیزی رو داشتن
پیگیری کردن
ادامه دادن به فهمیدن اینکه چه اتفاقی برای کسی یا چیزی افتاده است
ثبت، ثبت کردن
( آمار و ریاضیات ) مورد توجه قرار دادن - پردازش کردن - پی گیری و دنبال کردن
نظارت کردن. تغقیب کردن
keep track of something: حساب چیزی را داشتن ( حالا رو کاغذ یا تو ذهن (
مراقب بودن
to cantino to be inford about s. th
آگاهی کامل و قطع به یقین
دنبال کردن، پیگیری کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)