keep the lights on

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
چرخ زندگی رو چرخوندن / ادامه دادن با حداقل امکانات / زنده نگه داشتن سیستم
در زبان محاوره ای:
فقط داریم سرپا نگهش می داریم، داریم با حداقل ها ادامه می دیم، فقط داریم چراغو روشن نگه می داریم
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اقتصادی – سازمانی ) :**
ادامه ی فعالیت یک شرکت یا سیستم با حداقل منابع، فقط برای جلوگیری از تعطیلی کامل
مثال: We’re cutting costs just to keep the lights on.
داریم هزینه ها رو کم می کنیم فقط برای اینکه شرکت تعطیل نشه.
2. ** ( شخصی – مالی ) :**
ادامه ی زندگی با حداقل درآمد یا امکانات، فقط برای گذران روز
مثال: I’m working two jobs just to keep the lights on.
دارم دو جا کار می کنم فقط برای اینکه زندگی بچرخه.
3. ** ( فنی – سیستمی ) :**
حفظ عملکرد پایه ای یک سیستم یا سرویس، بدون توسعه یا ارتقاء
مثال: The IT team is focused on keeping the lights on during the outage.
تیم آی تی فقط داره سیستم رو زنده نگه می داره تا قطعی برطرف بشه.
- - -
🔸 مترادف ها:
stay afloat – survive – maintain – sustain – keep going – hold together

پابرجا نگه داشتن ( شرکت، صنعت و. . . )