1 -
To make someone stay inside a place, such as a room or a building, as a punishment or for safety reasons
وادار کردن شخصی به ماندن در یک مکان مانند اتاق یا ساختمان به عنوان تنبیه یا به دلایل ایمنی.
... [مشاهده متن کامل]
The teacher kept the students in the classroom during recess to finish the lesson.
The doctor decided to keep the patient in the hospital for another day to monitor his condition.
2 -
To keep someone informed or up - to - date about something
کسی را مطلع کردن یا به روز نگه داشتن در مورد چیزی
Please keep me in the loop about any changes to the project timeline.
3 -
To keep someone under surveillance or in custody
کسی را تحت نظر یا در بازداشت قرار دادن
The police decided to keep the suspect in custody until further investigation.
4 -
To keep someone guessing or uncertain about something
کسی را در مورد چیزی در شک و تردید قرار دادن ( نگهداشتن )
She kept him guessing about her true intentions.
وادار کردن شخصی به ماندن در یک مکان مانند اتاق یا ساختمان به عنوان تنبیه یا به دلایل ایمنی.
... [مشاهده متن کامل]
2 -
کسی را مطلع کردن یا به روز نگه داشتن در مورد چیزی
3 -
کسی را تحت نظر یا در بازداشت قرار دادن
4 -
کسی را در مورد چیزی در شک و تردید قرار دادن ( نگهداشتن )