[به قول] عمل کردن
Ex. Don't make a promise that you cannot keep
قولی ندهید که نمی توانید به آن عمل کنید.
قولی ندهید که نمی توانید به آن عمل کنید.
سر قول و قرار ماندن
سر حرف ماندن
پای قول و قرار ماندن
سر حرف ماندن
پای قول و قرار ماندن
سر قول موندن
بطور مثال:
I didn't keep my promise سر قولم نموندم.
بطور مثال:
I didn't keep my promise سر قولم نموندم.
وفا کردن به خود