keep on a short leash

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
زیر نظر شدید داشتن / آزادی کم دادن / کنترل کامل داشتن
در زبان محاوره ای:
محکم گرفتن کسی، نذاشتن زیاد آزاد باشه، از نزدیک کنترل کردن
🔸 تعریف ها:
1. ( کنترلی – عمومی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

کنترل دقیق و محدودکردن آزادی فرد یا گروه، معمولاً به دلیل بی اعتمادی یا نگرانی
مثال: The boss keeps the new intern on a short leash until he gains more experience.
رئیس کارآموز جدید رو زیر نظر شدید نگه می داره تا تجربه بیشتری کسب کنه.
2. ( روابط – شخصی ) :
در روابط عاطفی یا خانوادگی، محدودکردن آزادی طرف مقابل یا نظارت مداوم بر کارها و ارتباطاتش
مثال: Her parents keep her on a short leash and rarely let her go out alone.
والدینش خیلی محدودش می کنن و به ندرت اجازه می دن تنها بیرون بره.
3. ( مدیریتی – سازمانی ) :
مدیری که اجازه تصمیم گیری مستقل به کارمند نمی دهد و همه چیز را باید تأیید کند
مثال: The project manager kept the team on a short leash to avoid mistakes.
مدیر پروژه تیم رو زیر نظر شدید نگه داشت تا از اشتباه جلوگیری کنه.
🔸 مترادف ها:
closely control – micromanage – keep under tight control – restrict – hold in check