keep in check
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
کنترل کردن، محدود کردن یا مهار چیزی برای جلوگیری از بیش از حد شدن یا مشکل ساز شدن آن است. این عبارت معمولاً در زمینه های احساسات، رفتار، هزینه ها یا شرایطی که نیاز به تنظیم دارند استفاده می شود.
مترادف؛ Control, restrain, regulate, limit, curb
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
He tried to keep his anger in check during the heated debate.
The government introduced new policies to keep inflation in check.
She exercises daily to keep her weight in check.
در مدیریت مالی، این اصطلاح برای کنترل هزینه ها و جلوگیری از بدهی های زیاد استفاده می شود.
در روابط اجتماعی، ممکن است به کنترل احساسات و واکنش های شدید اشاره داشته باشد.
مترادف؛ Control, restrain, regulate, limit, curb
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
در مدیریت مالی، این اصطلاح برای کنترل هزینه ها و جلوگیری از بدهی های زیاد استفاده می شود.
در روابط اجتماعی، ممکن است به کنترل احساسات و واکنش های شدید اشاره داشته باشد.
دندون روی جگر گذاشتن
کنترل کردن
چیزی را تحت کنترل گرفتن.
تحت کنترل در آوردن
مهار کردن
to keep someone or something under control;
to restrain someone or something. �
مهار کردن
زیر نظر گرفتن
رسیدگی و بررسی کردن