1. I found it very difficult to keep a straight face .
[ترجمه گوگل]برای من خیلی سخت بود که یک چهره صاف نگه دارم
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یه صورت مستقیم خیلی مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یه صورت مستقیم خیلی مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. How can you say that and keep a straight face?
[ترجمه محمد جواد] چطوری میتونی اونو بگی و نخندی!؟|
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید این را بگویید و چهره خود را صاف نگه دارید؟[ترجمه ترگمان]چطور می تونی این حرف رو بزنی و یه چهره صاف نگه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I keep a straight face and the composure of a chemist dispensing a prescription.
[ترجمه گوگل]من یک چهره صاف و خونسردی یک شیمیدان را حفظ می کنم که نسخه می دهد
[ترجمه ترگمان]من صورت صاف و مرتب داروساز را دارم و نسخه ای از نسخه را برایش تجویز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من صورت صاف و مرتب داروساز را دارم و نسخه ای از نسخه را برایش تجویز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was very difficult to keep a straight face.
[ترجمه گوگل]راست نگه داشتن چهره خیلی سخت بود
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود که یه چهره صاف رو نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود که یه چهره صاف رو نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I try and keep a straight face, but I can't help grinning at myself.
[ترجمه گوگل]سعی میکنم صورتم را صاف نگه دارم، اما نمیتوانم به خودم پوزخند بزنم
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم صورتم را صاف نگه دارم، اما نمی توانم به خودم لبخند بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم صورتم را صاف نگه دارم، اما نمی توانم به خودم لبخند بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Barbara tried to keep a straight face, but in the end she just couldn't help laughing.
[ترجمه گوگل]باربارا سعی کرد صورتش را صاف نگه دارد، اما در نهایت نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]باربارا سعی کرد صورتش را صاف نگه دارد، اما سرانجام نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]باربارا سعی کرد صورتش را صاف نگه دارد، اما سرانجام نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She looked so ridiculous it was hard to keep a straight face.
[ترجمه گوگل]به قدری مضحک به نظر می رسید که صاف نگه داشتن چهره سخت بود
[ترجمه ترگمان]چنان مضحک به نظر می رسید که نمی توانست صورت صاف و صاف خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چنان مضحک به نظر می رسید که نمی توانست صورت صاف و صاف خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. How Harry managed to keep a straight face during these performances is quite beyond me.
[ترجمه گوگل]اینکه چگونه هری توانست در این اجراها چهره خود را صاف نگه دارد، کاملاً فراتر از من است
[ترجمه ترگمان]این که چطور هری توانست در طول این اجراها یک چهره معمولی داشته باشد، کاملا فراتر از من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این که چطور هری توانست در طول این اجراها یک چهره معمولی داشته باشد، کاملا فراتر از من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And how Henry managed to keep a straight face, I'll never know!
[ترجمه گوگل]و من هرگز نمی دانم که هنری چگونه توانست چهره خود را صاف نگه دارد!
[ترجمه ترگمان]و چطور \"هنری\" تونست یه چهره صاف رو حفظ کنه، من هیچ وقت نمی دونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و چطور \"هنری\" تونست یه چهره صاف رو حفظ کنه، من هیچ وقت نمی دونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I couldn't keep a straight face when he dropped his watch in the soup.
[ترجمه گوگل]وقتی ساعتش را در سوپ انداخت، نمیتوانستم صورتم را صاف نگه دارم
[ترجمه ترگمان]وقتی ساعتش را توی سوپ انداخت، نمی توانستم صورتش را صاف نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی ساعتش را توی سوپ انداخت، نمی توانستم صورتش را صاف نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He sounded so foolish that I could hardly keep a straight face.
[ترجمه گوگل]او آنقدر احمقانه به نظر می رسید که من به سختی می توانستم صورتم را صاف نگه دارم
[ترجمه ترگمان]او آنقدر احمق به نظر می رسید که به سختی می توانستم صورت صاف خود را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او آنقدر احمق به نظر می رسید که به سختی می توانستم صورت صاف خود را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Nonsense ! How can you say that and keep a straight face?
[ترجمه گوگل]مزخرف ! چگونه می توانید این را بگویید و چهره خود را صاف نگه دارید؟
[ترجمه ترگمان]چه مزخرفاتی! چطور می تونی این حرف رو بزنی و یه چهره صاف نگه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه مزخرفاتی! چطور می تونی این حرف رو بزنی و یه چهره صاف نگه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They couldn't keep a straight face.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانستند چهره ای مستقیم داشته باشند
[ترجمه ترگمان]ان ها نمی توانستند صورت مستقیم خود را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ان ها نمی توانستند صورت مستقیم خود را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It's hard to keep a straight face when your ankles are being snapped at by a Bichon Frise and a miniature schnauzer.
[ترجمه گوگل]هنگامی که قوزک پاهای شما توسط Bichon Frize و یک schnauzer مینیاتوری کوبیده می شود، صاف نگه داشتن صورت دشوار است
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که یه آدم معمولی یه سگ کوچولو و یه سگ دی گه رو از پا در بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که یه آدم معمولی یه سگ کوچولو و یه سگ دی گه رو از پا در بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید