keep a stiff upper lip

/kip ə stɪf ˈʌpər lɪp//kiːp ə stɪf ˈʌpə lɪp/

معنی: ستیزه کردن
معانی دیگر: (عامیانه) علی رغم مشکلات جرات یا پشتکار خود را حفظ کردن، به روی خود نیاوردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to face with courage such difficulties as sorrow, disappointment, or pain.

جمله های نمونه

1. He was taught to keep a stiff upper lip and never to cry in public.
[ترجمه محسن] به او آموزش داده شد که به روی خود نیاورد و هرگز گریه نکند
|
[ترجمه گوگل]به او آموزش داده شد که لب بالایی را سفت نگه دارد و هرگز در ملاء عام گریه نکند
[ترجمه ترگمان]به او تعلیم داده شد که لب بالایی اش را بالا نگه دارد و هرگز در ملا عام گریه نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was taught at school to keep a stiff upper lip, whatever happens.
[ترجمه گوگل]در مدرسه به او یاد داده بودند که لب بالایی را سفت نگه دارد، هر اتفاقی که بیفتد
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه آموخته بود که لب بالایی اش را سفت نگه دارد، هر اتفاقی که بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Men were taught to keep a stiff upper lip .
[ترجمه گوگل]به مردان آموزش داده شد که لب بالایی را سفت نگه دارند
[ترجمه ترگمان]مردان آموخته بودند که لب بالایی اش را سفت نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Election losers, for instance, are traditionally expected to keep a stiff upper lip and not let their disappointment show.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، به طور سنتی از بازندگان انتخابات انتظار می رود که لب بالایی سفت داشته باشند و اجازه ندهند ناامیدی خود را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بازندگان انتخابات به طور سنتی انتظار دارند که لب بالایی را نگه دارند و اجازه نمی دهند که ناامیدی آن ها نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Paul didn't keep a stiff upper lip because that was the way that he thought that Christians should behave.
[ترجمه گوگل]پولس لب بالایی را سفت نگه نمی داشت زیرا فکر می کرد مسیحیان باید اینگونه رفتار کنند
[ترجمه ترگمان]پل لب بالایی اش را محکم نگه نداشت چون فکر می کرد که مسیحیان باید رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So keep a stiff upper lip before Mason and everybody.
[ترجمه گوگل]بنابراین قبل از میسون و همه، لب بالایی را سفت نگه دارید
[ترجمه ترگمان] خب، قبل از \"میسون\" و بقیه لب بالایی بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't worry. Just keep a stiff upper lip.
[ترجمه گوگل]نگران نباشید فقط لب بالایی را سفت نگه دارید
[ترجمه ترگمان]نگران نباش فقط لب بالایی اش رو سفت نگه دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The British like to keep a stiff upper lip.
[ترجمه گوگل]بریتانیایی ها دوست دارند لب بالایی سفت داشته باشند
[ترجمه ترگمان]انگلیسی ها میل دارند که لب بالایی اش را محکم نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Although the police officer was scared, he managed to keep a stiff upper lip.
[ترجمه گوگل]اگرچه افسر پلیس ترسیده بود، اما توانست لب بالایی را سفت نگه دارد
[ترجمه ترگمان]گر چه افسر پلیس ترسیده بود، توانست لب بالایی اش را سفت نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیزه کردن (فعل)
quarrel, contend, contest, altercate, squabble, bicker, violate, keep a stiff upper lip

انگلیسی به انگلیسی

• stand proud, behave in a conceited manner

پیشنهاد کاربران

خودت را کنترل کن
این عبارت همیشه با کلمه keep بکار نمی رود. خود عبارت، a stiff upper lip است که می تواند با افعالی مانند keep یا maintain و امثال آنها بکار رود. عبارت مذکور به خصوصیتی شبیه رواقی گری اشاره دارد که فرد در تحت هیچ شرائطی شکایت نمی کند.
...
[مشاهده متن کامل]

a quality of uncomplaining stoicism. ( New Oxford American Dictionary )
دو مثال از این عبارت اولی بدون افعال مذکور و دومی با افعال مورد نظر در زیر می آید:
Example 1: 👇
Unlike your great aunt’s disastrous anniversary party, this one will be held in full view of the world, so stiff upper lips are mandatory.
برخلاف جشن سالگرد فاجعه بار عمه بزرگ شما، این جشن در معرض دید کامل جهان برگزار می شود، بنابراین نیاوردن خم به ابرو ( شاکی نبودن ) الزامی است.
Example 2: 👇
LINDA: There's someone at the door.
NED: Keep a stiff upper lip, Father. No doubt the fellow is an impostor.
EDWARD ( laughs ) : Oh, we shall learn many things this morning! He is not the first young man to be interviewed by me.
* Holiday - a play by Philip Barry
لیندا: کسی دم در است.
‏نِد: به روی خودت نیار ( واکنشی نشان نده ) ، پدر. بدون شک طرف یک شیاد است.
ادوارد ( می خندد ) : اوه، امروز صبح چیزهای زیادی یاد خواهیم گرفت! او اولین مرد جوانی نیست که با من مصاحبه می کند.
* متن انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری.

keep a stiff upper lip
خودت رو کنترل کن.
توضیح درباره اصطلاح keep a stiff upper lip
ترجمه تحت اللفظی این عبارت لب بالایی ثابتی داشتن است. آدم وقتی می خواهد گریه کند لب هایش می لرزند. وقتی منظور گریه نکردن و به روی خود نیاوردن است از این اصطلاح استفاده می کنیم.
منبع: سایت بیاموز
فرهنگ هزاره: خم به ابرو نیاوردن، ( در برابر مشکلات ) خونسردی خود را حفظ کردن، طاقت آوردن، لب نجنباندن
فرهنگ آریان پور: ( عامیانه ) علی رغم مشکلات جرات یا پشتکار خود را حفظ کردن
Longman Definition: the ability to stay calm and not show your feelings in a difficult or upsetting situation

بپرس