1. Severe nuclear damage indicated by pyknosis and karyolysis are customarily taken as evidence of cell necrosis.
[ترجمه گوگل]آسیب شدید هسته ای که با پیکنوز و کاریولیز مشخص می شود معمولاً به عنوان شواهدی از نکروز سلولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]خسارت شدید هسته ای که توسط pyknosis و karyolysis نشان داده می شود به طور سنتی به عنوان مدرک نکروز سلولی به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خسارت شدید هسته ای که توسط pyknosis و karyolysis نشان داده می شود به طور سنتی به عنوان مدرک نکروز سلولی به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The extent of neutrophilic infiltrates, along with karyolysis and loss of cytoplasmic cross striations, is typical for an acute myocardial infarct of 1 to 4 days in duration from onset.
[ترجمه گوگل]وسعت ارتشاح نوتروفیل، همراه با کاریولیز و از بین رفتن خطوط متقاطع سیتوپلاسمی، برای انفارکتوس حاد میوکارد در مدت زمان 1 تا 4 روز از شروع، معمول است
[ترجمه ترگمان]میزان of infiltrates، همراه با karyolysis و از دست دادن of پری پلاسمی، برای an حاد infarct از ۱ تا ۴ روز در طول شروع از شروع، معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میزان of infiltrates، همراه با karyolysis و از دست دادن of پری پلاسمی، برای an حاد infarct از ۱ تا ۴ روز در طول شروع از شروع، معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The extent of neutrophilic infiltrates, along with karyolysis and lo of cytoplasmic cro striatio, is typical for an acute myocardial infarct of 1 to 4 days in duration from oet.
[ترجمه گوگل]وسعت ارتشاح نوتروفیل، همراه با کاریولیز و lo cro striatio سیتوپلاسمی، برای انفارکتوس حاد میوکارد با مدت زمان 1 تا 4 روز از oet معمول است
[ترجمه ترگمان]میزان of infiltrates، همراه با karyolysis و lo of پری cytoplasmic، برای an حاد infarct از ۱ تا ۴ روز در طول دوره from معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میزان of infiltrates، همراه با karyolysis و lo of پری cytoplasmic، برای an حاد infarct از ۱ تا ۴ روز در طول دوره from معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Results The Nissl bodies in the spinal cord and the DRG neurons were observed to have pyknosis, accompanied by collapse and karyolysis of Nissl body.
[ترجمه گوگل]بدن ResultsThe Nissl در نخاع و نورون DRG مشاهده شد که pyknosis، همراه با فروپاشی و کاریولیز بدن Nissl
[ترجمه ترگمان]نتایج بدن Nissl در نخاع و نورون های DRG به همراه فروریختن و karyolysis بدن Nissl مشاهده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتایج بدن Nissl در نخاع و نورون های DRG به همراه فروریختن و karyolysis بدن Nissl مشاهده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Many nuclei have become pyknotic (shrunken and dark) and have then undergone karorrhexis (fragmentation) and karyolysis (dissolution). The cytoplasm and cell borders are not recognizable.
[ترجمه گوگل]بسیاری از هسته ها پیکنوتیک شده اند (کوچک شده و تیره شده) و سپس دچار کارورهکسیس (تکه شدن) و کاریولیز (انحلال) شده اند سیتوپلاسم و مرزهای سلولی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها به pyknotic (درهم کشیده شده و تاریک)تبدیل شده اند و سپس karorrhexis (تکه تکه شدن)و karyolysis (انحلال)را تجربه کرده اند سیتوپلاسم و مرزه ای سلولی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها به pyknotic (درهم کشیده شده و تاریک)تبدیل شده اند و سپس karorrhexis (تکه تکه شدن)و karyolysis (انحلال)را تجربه کرده اند سیتوپلاسم و مرزه ای سلولی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Many nuclei have become shrunken and dark and have then undergone karorrhexis ( fragmentation ) and karyolysis ( dissolution ).
[ترجمه گوگل]بسیاری از هسته ها منقبض و تیره شده اند و سپس دچار کارورکسیس (تکه شدن) و کاریولیز (انحلال) شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها تنگ و تاریک شده اند و سپس karorrhexis (تکه تکه شدن)و karyolysis (انحلال)را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها تنگ و تاریک شده اند و سپس karorrhexis (تکه تکه شدن)و karyolysis (انحلال)را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Many nuclei have become pyknotic (shrunken and dark) and have then undergone karorrhexis (fragmentation) and karyolysis (dissolution).
[ترجمه گوگل]بسیاری از هسته ها پیکنوتیک شده اند (کوچک شده و تیره شده) و سپس دچار کارورهکسیس (تکه شدن) و کاریولیز (انحلال) شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها به pyknotic (درهم کشیده شده و تاریک)تبدیل شده اند و سپس karorrhexis (تکه تکه شدن)و karyolysis (انحلال)را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها به pyknotic (درهم کشیده شده و تاریک)تبدیل شده اند و سپس karorrhexis (تکه تکه شدن)و karyolysis (انحلال)را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Many nuclei have become pyknotic and have then undergone karorrhexis and karyolysis.
[ترجمه گوگل]بسیاری از هسته ها پیکنوتیک شده اند و سپس دچار کارورکسیس و کاریولیز شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها به pyknotic تبدیل شده اند و سپس karorrhexis و karyolysis را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هسته ها به pyknotic تبدیل شده اند و سپس karorrhexis و karyolysis را تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید