knew

/ˈnuː//njuː/

معنی: دانستن، شناختن
معانی دیگر: زمان گذشته ی: know، ماضی فعل know، دانست

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense of know.

جمله های نمونه

1. he knew he would starve before accomplishing half the distance
او می دانست که قبل از طی نصف راه دچار گرسنگی خواهد شد.

2. he knew how to weasel out of his promises
او می دانست چگونه با لطائف الحیل خلف وعده کند.

3. he knew i like pistachios and he gave me a pocketful
می دانست پسته دوست دارم و جیبم را (از آن) پر کرد.

4. he knew if he lied his father would strap him
می دانست که اگر دروغ بگوید پدرش او را شلاق خواهد زد.

5. he knew no english and we had to speak indirectly through an interpreter
او انگلیسی نمی دانست و مجبور شدیم به طور غیرمستقیم توسط مترجم مکالمه کنیم.

6. he knew that a raise this year was out of the question
او می دانست که امسال اضافه حقوق تحقق ناپذیر است.

7. he knew that between hassan and akbar there would never be peace
او می دانست که میان حسن و اکبر دیگر هرگز آشتی وجود نخواهد داشت.

8. he knew that eventually they would all rally around the flag
او می دانست که بالاخره همه ی آنها به دفاع از پرچم خواهند شتافت.

9. he knew that he would not be able to kill the evil in the world
او می دانست که نخواهد توانست بدی را از دنیا ریشه کن کند.

10. he knew wines by their bouquets
او شراب ها را از بویشان می شناخت.

11. i knew by intuition that it was time to act
به من الهام شده بود که هنگام عمل فرارسیده است.

12. i knew in my heart
به من الهام شده بود،در دلم می دانستم.

13. i knew it before
از پیش می دانستم.

14. i knew something terrible was afoot
می دانستم چیز وحشتناکی در شرف وقوع بود.

15. i knew something was amiss
می دانستم اشکالی در کار است.

16. i knew the tickets would not sell
می دانستم که بلیط ها خریدار نخواهد داشت.

17. i knew them both (or i knew both of them)
هر دوی آنها را می شناختم.

18. i knew your father well
پدر شما را خوب می شناختم.

19. she knew how to manipulate her husband's weaknesses
آن زن می دانست چگونه از نقاط ضعف شوهرش استفاده کند.

20. she knew how to subjugate her own feelings
او می دانست که چگونه احساسات خود را مهار کند.

21. she knew no harm would ever befall her daughter
او می دانست که هرگز صدمه ای به دخترش وارد نخواهد شد.

22. she knew no one to whom she could resort for help
کسی را نمی شناخت که برای کمک دست به دامن او شود.

23. they knew him by his gait
از طرز راه رفتنش او را می شناختند.

24. they knew his sheep by the mark on their ears
آنها گوسفندهای او را از روی بریدگی گوششان می شناختند.

25. i once knew a lady that likened surprisingly to you
در گذشته خانمی را می شناختم که به طور شگفت انگیزی شبیه شما بود.

26. somehow i knew that there would be an earthquake
به دلیلی می دانستم (به دلم برات شده بود) که زلزله روی خواهد داد.

27. the girl knew that accepting those two men's invitation would compromise her reputation
دختر می دانست که پذیرش دعوت آن دو مرد شهرت او را به خطر خواهد انداخت.

28. the soldiers knew his quality at once and obeyed him completely
سربازان فورا به ارزش او پی بردند و از او کاملا اطاعت کردند.

29. the victorians knew how to keep christmas
مردم دوران ویکتوریا می دانستند چگونه باید کریسمس را برگزار کرد.

30. the villagers knew where the opium was, but they kept close
دهاتی ها می دانستند تریاک ها کجاست ولی سکوت اختیار کردند.

31. uncle mehdikhan knew many anecdotes about his father
عمو مهدی خان سرگذشت های زیادی درباره ی پدر خود می دانست.

32. the man who knew too much
مردی که زیاد می دانست

33. he felt safe because he knew he was among friends
احساس امنیت می کرد چون می دانست در میان دوستان است.

34. he didn't let on that he knew about the news
او بروز نداد که از خبر اطلاع دارد.

35. i heard a few pops and knew that we were being shot at
صدای چند تیر شنیدم و فهمیدم دارند به ما تیراندازی می کنند.

36. only the people around the shah knew of his illness
فقط نزدیکان شاه از بیماری او اطلاع داشتند.

37. she was remembering them what they already knew
آنچه را که قبلا می دانستند به آنها یادآوری می کرد.

مترادف ها

دانستن (فعل)
learn, account, know, knew, have, con, aim, adjudge, ascribe, cognize

شناختن (فعل)
know, knew, recognize, notice, identify

انگلیسی به انگلیسی

• knew is the past tense of know.

پیشنهاد کاربران

Knew = The past ( form ) of "know"
دانشتن
شناختن
گذشتهknow
Past form of know
Lorona knew
At the beginning of life, you leave decisions to me
Ask the truth I was surprised
But I do not know why you have to accept telling me and you can manage better than him
It is interesting to know that the matters of accounting decisions are ours and even all matters of life in terms of accounting will be with your decisions.
...
[مشاهده متن کامل]

And this is a major success
لورونا میدانست
که در شروع زندگی ، تصمیمات اموری را به من واگذار میکنید
واقعیت را بخواهید تعجب کردم
اما نمیدونم چرا بهم گفتن باید قبول کنی و بهتر از او هم میتوانی اداره کنی
جالب است بدانید امور تصمیمات حسابداری باشماست و حتی تمام امور زندگی از لحاظ حسابداری هر دو با تصمیمات شما خواهد بود
و این یک موفقیت اصلی بشمار می آید

realized

بپرس