99 1540 100 1 kaffir /ˈkæfər/ /ˈkæfə/معنی: کافرمعانی دیگر: (از عربی: کافر)، عضو قبایل سیاهپوست جنوب خاوری افریقا که به زبان های بانتو صحبت می کنند (به آنها xhosa هم می گویند)، رجوع شود به: kafir، kafir باحرف بزرگ کافر، نام قبیله ای درافریقای جنوبی از نژاد بانتو بررسی کلمه kaffir اسم ( noun )• : تعریف: (derogatory) in South Africa, a black person. واژه kaffir در جمله های نمونه 1. Fried fish cake, spiced with Thai curry and kaffir lime leaves. [ترجمه ترگمان]کیک ماهی سرخشده، که با طعم کاری تایلند و برگهای لیمو ترش مخلوط شده بود [ترجمه گوگل]کیک ماهی سرخ شده با ادویه تایلندی و کاهو و برگ های آهک [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. Add the torn kaffir lime leaves and red spur chilli before turning off the heat. [ترجمه ترگمان]قبل از خاموش کردن گرما، برگهای پژمرده kaffir و فلفل قرمز را به فلفل قرمز اضافه کنید [ترجمه گوگل]قبل از خاموش کردن گرما، برگهای لیمو کافیر را از بین ببرید و سرخ شده را خرد کنید [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. Khaki went from India to the Kaffir War in South Africa in 185 and then after the Sudan Wars and Afghan Campaign of 1878 it was adopted in 1884 as official uniform. [ترجمه ترگمان]in در سال ۱۸۵ از هند به جنگ Kaffir در آفریقای جنوبی رفت و بعد از جنگهای سودان و مبارزه افغانها در سال ۱۸۷۸ در سال ۱۸۸۴ به عنوان اونیفورم رسمی پذیرفته شد [ترجمه گوگل]خاكي در سال 185 و بعد از جنگهاي سودان و كمپين افغانستان در سال 1878 از هندوستان به جنگ كافير در افريقاي جنوبي رفت و در سال 1884 به عنوان لباس رسمي تصويب شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ... مترادف kaffir کافر (اسم)infidel , unbeliever , pagan , kafir , kaffir معنی کلمه kaffir به انگلیسی kaffir• black south african person (derogatory); nonbeliever, infidel (islamic) kaffir piano• south african musical instrument resembling a marimba or a xylophone kaffir را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها علی رستمی > valence Ashegh > open a account ب. الف. بزرگمهر > ژئومورفولوژی پرسپولیس > فی امان الله Mozhdeh > Subscribed stock A.C.E > on the blink A.C.E > on the blink A.C.E > run one's eyes over نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعFarhooddi darkestarرهگذرA.C.EDark Light فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته پرفروغ تحسین آمیز حسرت آمیز shet نیازموده مرساد گریسته اند قوی رایی