• (1)تعریف: the act or an instance of juxtaposing. • مشابه: junction
• (2)تعریف: the state of being juxtaposed. • مشابه: junction
- You can see the differences clearly when the images are in juxtaposition.
[ترجمه گوگل] هنگامی که تصاویر در کنار هم قرار می گیرند، می توانید تفاوت ها را به وضوح مشاهده کنید [ترجمه ترگمان] شما می توانید تفاوت را به وضوح زمانی که تصاویر در کنار هم قرار دارند، ببینید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. This juxtaposition of brutal reality and lyrical beauty runs through Park's stories.
[ترجمه گوگل]این کنار هم قرار گرفتن واقعیت بی رحمانه و زیبایی غنایی در داستان های پارک جریان دارد [ترجمه ترگمان]این اتحاد با واقعیت وحشیانه و زیبایی lyrical از طریق داستان های پارک اجرا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The juxtaposition of their love-making against Bishop Casey performing his sacred duties will do more than shock.
[ترجمه Faeze] تضاد عشق بازی آنها با انجام مراسم مذهبی اسقف کیسی همه را شوک زده خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]کنار هم قرار گرفتن عشق ورزی آنها در برابر اسقف کیسی که وظایف مقدس خود را انجام می دهد چیزی بیش از شوک خواهد بود [ترجمه ترگمان]الحاق عشق آن ها به اسقف کیسی و انجام وظایف مقدس او بیشتر از شوک انجام خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The same uneasy juxtaposition of man and technology is evident if you take the lift in a department store.
[ترجمه گوگل]اگر سوار آسانسور در یک فروشگاه بزرگ شوید، همان تقابل ناخوشایند انسان و فناوری مشهود است [ترجمه ترگمان]اگر شما آسانسور را در یک فروشگاه بزرگ ببرید، همان مجاورت با هم وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The traditional museum disciplines of juxtaposition, analysis and interpretation were reduced to the minimum; experience was paramount.
[ترجمه گوگل]رشته های سنتی موزه در کنار هم قرار دادن، تحلیل و تفسیر به حداقل کاهش یافت تجربه مهم بود [ترجمه ترگمان]مقررات موزه سنتی اتحاد، تحلیل و تفسیر به حداقل تقلیل یافت؛ تجربه بسیار حائز اهمیت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The metaphoric juxtaposition of incongruous thematic material is motivated by the exigencies of the main character's job as a simultaneous interpreter.
[ترجمه گوگل]کنار هم قرار دادن استعاری مطالب موضوعی نامتجانس با انگیزه های ضروری شغل شخصیت اصلی به عنوان مترجم همزمان است [ترجمه ترگمان]استفاده از مطالب موضوعی incongruous با توجه به ضرورت شغل اصلی به عنوان مترجم همزمان انگیزه می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Or they might discuss the juxtaposition of certain symbols, or certain strong visual images.
[ترجمه گوگل]یا ممکن است در کنار هم قرار گرفتن برخی نمادها یا برخی تصاویر بصری قوی بحث کنند [ترجمه ترگمان]و یا ممکن است در مورد ترکیب برخی از علائم و یا تصاویر قوی بصری بحث کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Training methods involve repeating these combinations until the juxtaposition of foot, hip and shoulder becomes automatic.
[ترجمه گوگل]روشهای تمرینی شامل تکرار این ترکیبها تا زمانی است که کنار هم قرار گرفتن پا، لگن و شانه بهطور خودکار انجام شود [ترجمه ترگمان]روش های آموزشی شامل تکرار این ترکیبات تا زمانی که پیاده شدن پای، کفل و شانه تبدیل به اتوماتیک شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Organisations involve the juxtaposition of co-operative and competitive processes.
[ترجمه گوگل]سازمان ها شامل کنار هم قرار دادن فرآیندهای تعاونی و رقابتی هستند [ترجمه ترگمان]سازمان ها هم با به کارگیری فرایندهای هم کاری و هم رقابتی درگیر می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The literal and metaphorical juxtaposition of drama and game is what I want to explore here.
[ترجمه گوگل]کنار هم قرار گرفتن تحت اللفظی و استعاری درام و بازی چیزی است که من می خواهم در اینجا بررسی کنم [ترجمه ترگمان]ترکیب تحت اللفظی و استعاری از درام و بازی چیزی است که من می خواهم در اینجا کشف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One never fully accepts the juxtaposition of the Hemingway - person in his writing with the simple man.
[ترجمه گوگل]هیچ گاه کنار هم قرار گرفتن همینگوی - فرد در نوشته هایش با انسان ساده را نمی پذیرد [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها هرگز به طور کامل موافقت شخص همینگوی در هنگام نوشتن با مرد ساده را قبول نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The wrenching juxtaposition of warm air and cool water shocked me most.
[ترجمه گوگل]کنار هم قرار گرفتن آزاردهنده هوای گرم و آب خنک بیشتر مرا شوکه کرد [ترجمه ترگمان]خشکی هوای گرم و آب سرد بیشتر مرا شوکه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. However, some people crave just this sort of juxtaposition.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از مردم فقط به این نوع از کنار هم قرار گرفتن میل دارند [ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از مردم مشتاق چنین sort هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is the result of the juxtaposition of contrasting colors.
[ترجمه گوگل]این نتیجه از کنار هم قرار گرفتن رنگ های متضاد است [ترجمه ترگمان]این، نتیجه استفاده از رنگ های متضاد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[سینما] الحاق / پیوند - الحاق کردن / پیوند دادن - همجواری [کامپیوتر] جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر [ریاضیات] پهلوی هم گذاری، پهلوی هم نهادن، همجواری، کنار هم قرار دادن
انگلیسی به انگلیسی
• act of placing side by side (especially in order to compare)
پیشنهاد کاربران
اصطلاح juxtaposition ( با تلفظ جاکستا پوزیشن ) در شعر ، یعنی کنار هم قرار دادن دو فضا که بیشتر متضاد باشد که هر کدام آن یکی را برجسته تر نشان بدهد. در کوچک ترین مثال دو کلمه ای مثل ( اندوه شیرین ) ... [مشاهده متن کامل]
حالا این دو مورد متضاد می توانند دو شخصیت یا دو مضمون باشند : مثل اولین جمله های ( سرزمین بی حاصل ) شعر بلند ( تی. اس. الیوت ) که آوریل زیباترین موسم جهان را ( بی رحم ترین ) ماه می خواند و در مقابل زمستان سرد و غمگین ، قرار می دهد و انتظار خواننده را معکوس می کند و از این طیف گیج کننده به نفع شعر استفاده می نماید : آوریل بی رحم ترین ماه هاست زمستان گرم مان می داشت April is the cruellest month, Winter kept us warm صنعت juxtaposition در هنر سینما و عکاسی هم بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. تصویر همراه یک نمونه از juxtaposition در هنر عکاسی است با تقابل دو رنگ و دو صحنه شاید بد نباشد بدانیم ( juxta ) اصلاً در انگلیسی یک پیشوند است پیرایه یغمایی
مجاورت در عکاسی، تکنیک کنار هم قرار دادن دو یا چند عنصر متضاد در عکس است
[پزشکی] هم جواری، هم کناری: وضعیت و موقعیتی در کنار یک ساختار دیگر
🟧 JUXTAPOSE 🟧 to place ( different things ) together in order to create an interesting effect or to show how they are the same or different 🟧 JUXTAPOSITION 🟧 Act of placing two elements side by side ... [مشاهده متن کامل]
Juxtaposition is an act or instance of placing two elements close together or side by side. This is often done in order to compare/contrast the two, to show similarities or differences, etc. ◀️ grossest juxtaposition ever
کنار هم گذاری - پهلوی هم گذاری_ کنار هم چینی - همنشینی
همزمانی
کنارهم چینی
juxtaposition ( زبانشناسی ) واژه مصوب: هم جواری تعریف: قرار گرفتن واحدهای زبانی در کنار هم بی آنکه در آنها تغییری ایجاد شود
هم نشینی
معیت، همسایگی، همراهی و مجاورت دو چیز عموما به نحوی که در تقابل، تناقض، تضاد یا قرینگی با یکدیگر باشند.