juvenile

/ˈdʒuːvənəl//ˈdʒuːvənaɪl/

معنی: نوجوان، خردسال، کودکانه، بچگانه، احمقانه، در خور جوانی، ویژه نو جوانان
معانی دیگر: جوان، طفل، بچه، (زمین شناسی ـ در مورد گاز یا آب و غیره: خارج شونده از اعماق زمین برای اولین بار) نخستین (magmatic هم می گویند)، (گیاه شناسی ـ جانورشناسی: گیاه یا جانور جوانی که از نظر شکل و ویژگی های دیگر با نوع بالغ خود فرق دارد) نونهال، جوانچه، جوانی، وابسته به جوانی یا نوجوانی، نونهالانه، نونهالی، هنرپیشه ای که نقش نوجوانان را بازی می کند، (امریکا) کتاب برای نوجوانان، کتاب خردسالان، (اسبدوانی و اسب پروری) اسب مسابقه ای دوساله

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not yet having attained maturity; not adult; young.
مترادف: immature, young, youthful
متضاد: adult
مشابه: adolescent, childish, minor, preteen, pubescent, teen-age

(2) تعریف: characteristic of or appropriate for a juvenile person.
مترادف: young, youthful
متضاد: adult
مشابه: adolescent, childish, preteen, pubescent, puerile, teen-age

(3) تعریف: intellectually immature; childish.
مترادف: callow, childish, immature, jejune, puerile
متضاد: mature
مشابه: adolescent, green, teen-age, unripe, young
اسم ( noun )
مشتقات: juvenilely (adv.), juvenileness (n.), juvenility (n.)
• : تعریف: one who is not yet an adult; young person; adolescent.
مترادف: adolescent, kid, minor, teen-ager, youngster, youth
متضاد: adult
مشابه: child, fledgling, preteen, youngling

جمله های نمونه

1. juvenile delinquent
نوجوان بزهکار

2. juvenile gases
گازهای نخستین

3. juvenile magazines
مجله های بچه ها

4. juvenile waters
آب های جوان

5. a juvenile period that is essentially asexual
دوران جوانی که اصولا غیر جنسی است.

6. ten juvenile years of my life
ده سال جوانی من

7. that man's behavior was juvenile
رفتار آن مرد بچگانه بود.

8. part of his work is to counsel juvenile delinquents
بخشی از کار او اندرز دادن به جوانان بزهکار است.

9. He is an expert in juvenile delinquency.
[ترجمه گوگل]او کارشناس بزهکاری اطفال است
[ترجمه ترگمان]او متخصص بزهکاری نوجوانان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The increase in juvenile crime is a blot on our time.
[ترجمه گوگل]افزایش جرایم نوجوانان لکه‌ای بر زمانه ماست
[ترجمه ترگمان]افزایش جرم نوجوانان لکه ننگی بر زمان ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is little evidence that juvenile criminality is increasing at a very much greater rate than crime in general.
[ترجمه گوگل]شواهد کمی وجود دارد مبنی بر اینکه بزهکاری نوجوانان با سرعت بسیار بیشتری نسبت به جرم به طور کلی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]شواهد کمی وجود دارد مبنی بر اینکه جرائم نوجوانان نسبت به جرم به میزان بسیار بیشتری نسبت به جرم در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The defendant appeared at the juvenile court yesterday.
[ترجمه گوگل]متهم دیروز در دادگاه اطفال حضور یافت
[ترجمه ترگمان]متهم دیروز در دادگاه نوجوانان ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shortly Tom came upon the juvenile pariah of the village.
[ترجمه گوگل]به زودی تام به پسر نوجوان دهکده برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]کمی بعد تام به آن سرزمین منفور دهکده رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Juvenile crime is increasing at a terrifying rate.
[ترجمه گوگل]جرایم نوجوانان با سرعت وحشتناکی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]جرم نوجوانان با نرخ هولناک رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His early work is rather precious and juvenile.
[ترجمه گوگل]کارهای اولیه او نسبتاً گرانبها و نوجوانانه است
[ترجمه ترگمان]کار اولیه او نسبتا ارزشمند و نوجوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Rachael is playing the juvenile lead in the Christmas show.
[ترجمه گوگل]راشل در نمایش کریسمس نقش اصلی نوجوانان را بازی می کند
[ترجمه ترگمان]ریچل در مراسم کریسمس رهبری نوجوان را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The authorities are at their wits'end about juvenile delinquency.
[ترجمه گوگل]مقامات در مورد بزهکاری نوجوانان هوشیار هستند
[ترجمه ترگمان]مقامات در هوش خود هستند تا به بزهکاری نوجوانان پایان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was shipped off to a juvenile detention center.
[ترجمه گوگل]او را به بازداشتگاه نوجوانان منتقل کردند
[ترجمه ترگمان]او را به یک مرکز بازداشت نوجوانان انتقال داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The problem of juvenile delinquency presented itself for the attention from the whole society.
[ترجمه گوگل]مشکل بزهکاری اطفال و نوجوانان مورد توجه کل جامعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مشکل بزهکاری نوجوانان به خاطر توجه همه جامعه به خود ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوجوان (اسم)
adolescent, teenager, juvenile, youngster, stripling, younker, teener

خردسال (صفت)
juvenile, minor, underage

کودکانه (صفت)
silly, juvenile, childish, puerile, infantine

بچگانه (صفت)
little, silly, juvenile, young, childlike, childish, puerile, infantile, small-fry

احمقانه (صفت)
senseless, silly, juvenile, insane, childish, puerile, potty, infatuated, doltish, highland, spooney, spoony

در خور جوانی (صفت)
juvenile

ویژه نو جوانان (صفت)
juvenile

تخصصی

[سینما] بازیگر جوان
[زمین شناسی] جوان
[آب و خاک] جوان

انگلیسی به انگلیسی

• young person, youth, adolescent
young; of or pertaining to youth or young people; childish, immature
a juvenile is a child or young person who is not yet old enough to be regarded as an adult; a formal use.
juvenile activity or behaviour involves young people who are not adults.
you can describe someone's behaviour as juvenile if you think that it is silly or immature.

پیشنهاد کاربران

Juvenile Court
دادگاه اطفال
1. نوجوان. طفل 2. ( مربوط به ) نوجوان یا نوجوانان 3. بچه. احمق 4. بچگانه. احمقانه
مثال:
a fundamental misunderstanding of juvenile crime
یک سوء تعبیر اساسی از بزهکاری نوجوان
به معنی جوان ( درزبان لاتین )
juvenile ( n, adj ) ( dʒuvəˌnaɪl ) = ( law ) a young person who is not yet an adult, e. g. Most of the suspects were juveniles under the age of 17
juvenile
جوان
جوانی
juvenile hormone
هورمون جوانی
=teenager
≠adult
نوجوان، نوجوانی
تخصصی ( حقوق ) نوجوانان
نونهال
نابالغ ( osteology )
چقدر تلفظ اش شبیه همان� جوانی� گفتن خودمان است ، شاید از فارسی گرفته شده است. جو ونایل یا جوانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس