justly

/ˈdʒʌstli//ˈdʒʌstli/

معنی: منصفانه، عادلانه
معانی دیگر: دادورانه، دادگرانه، به درستی، حقا، انصافا، با استحقاق، بحق، درست، بدرستی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: with justice or fairness.
متضاد: unfairly, unjustifiably
مشابه: fairly

- She hoped that the court would treat her son justly.
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که دادگاه با پسرش عادلانه رفتار کند
[ترجمه ترگمان] امیدوار بود که دادگاه به حق با پسرش رفتار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: deservedly.

- It is justly called the best restaurant in the city.
[ترجمه گوگل] این رستوران را به حق بهترین رستوران شهر می نامند
[ترجمه ترگمان] این رستوران به حق به عنوان بهترین رستوران در شهر شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to dispense the law justly
قانون را با انصاف اجرا کردن

2. Her efforts were justly rewarded with a British Empire Medal.
[ترجمه گوگل]تلاش های او به درستی با مدال امپراتوری بریتانیا پاداش داده شد
[ترجمه ترگمان]تلاش های او به حق با مدال امپراتوری بریتانیا پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can be justly proud of your achievement.
[ترجمه گوگل]شما می توانید به درستی به موفقیت خود افتخار کنید
[ترجمه ترگمان]می توانید به حق موفقیت خود افتخار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Australians are justly proud of their native wildlife.
[ترجمه گوگل]استرالیایی ها به درستی به حیات وحش بومی خود افتخار می کنند
[ترجمه ترگمان]استرالیایی ها حقا به حیات وحش بومی خود افتخار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Judges and law courts dispense justice justly.
[ترجمه گوگل]قضات و دادگاه های حقوقی عدالت را عادلانه اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]قضات و دادگاه ها به حق عدالت را رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company is justly proud of its achievements.
[ترجمه گوگل]این شرکت انصافاً به دستاوردهای خود افتخار می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت به حق به دستاوردهای خود افتخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The city is justly famous for its nightclubs.
[ترجمه گوگل]این شهر عادلانه به خاطر کلوپ های شبانه اش معروف است
[ترجمه ترگمان]این شهر به خاطر کلوپ های شبانه خود به حق شهرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is justly unpopular with all.
[ترجمه گوگل]او انصافاً محبوب همه نیست
[ترجمه ترگمان]او به حق منفور و منفور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We will be justly demanding equal rights at work.
[ترجمه گوگل]ما عادلانه خواهان حقوق برابر در کار خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]ما عادلانه خواهان حقوق برابر در کار خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Province Northern Ireland is justly famous for its great natural beauty and the warmth and hospitality of its people.
[ترجمه گوگل]استان ایرلند شمالی به دلیل زیبایی طبیعی عالی و گرمی و مهمان نوازی مردمانش به انصاف معروف است
[ترجمه ترگمان]استان ایرلند شمالی به خاطر زیبایی طبیعی عالی خود و گرمی و مهمان نوازی مردم آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When we fail to justly punish the criminal, the community sees justice aborted.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما در مجازات عادلانه مجرم شکست می خوریم، جامعه عدالت را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]وقتی که ما حق مجازات جنایتکاران را نداریم، جامعه عدالت را بی نتیجه می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ministers might justly argue that in this case the dissent is also politically ambiguous, given the diverse support for the amendment.
[ترجمه گوگل]وزرا ممکن است به درستی استدلال کنند که در این مورد، با توجه به حمایت های متنوع از اصلاحیه، مخالفت از نظر سیاسی نیز مبهم است
[ترجمه ترگمان]وزیران ممکن است منصفانه استدلال کنند که در این مورد، اختلاف عقیده سیاسی مبهم است، با توجه به حمایت متنوع از این اصلاحیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And they are justly criticized for failure to live up to the higher standards of behavior expected of role models.
[ترجمه گوگل]و آنها به درستی به دلیل عدم رعایت استانداردهای رفتاری بالاتر مورد انتظار از الگوها مورد انتقاد قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]و حق دارند که به خاطر شکست در برابر استانداردهای بالاتر رفتار مورد انتظار الگوهای رفتاری مورد انتقاد قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were justly punished.
[ترجمه گوگل]عادلانه مجازات شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به حق تنبیه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sierra On-Line is a software house that is justly famous for its high-quality games.
[ترجمه گوگل]Sierra On-Line یک خانه نرم افزاری است که انصافاً به خاطر بازی های باکیفیت خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]سیرا On یک خانه نرم افزاری است که به حق برگزاری بازی های باکیفیت معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منصفانه (قید)
even-handedly, fairly, justly

عادلانه (قید)
justly

انگلیسی به انگلیسی

• equitably, fairly, honestly; properly, correctly; exactly, precisely (dialect)

پیشنهاد کاربران

۱. عادلانه. منصفانه. بی طرفانه ۲. به حق. به درستی
مثال:
She hoped that the court would treat her son justly.
او امید داشت که دادگاه با پسرش عادلانه رفتار کند.
الحق و الانصاف
fairly

بپرس