• (1)تعریف: something that explains, justifies, or defends, as an explanation or supporting evidence. • مشابه: alibi, apology, cause, defense, excuse, explanation, plea, rationale, warrant
- She cited his cruelty to her as justification for her violent action against him.
[ترجمه پویا آکلیون] او در توجیه اقدام خوشنت آمیزش به او، به ظلم او علیه خودش استناد کرد.
|
[ترجمه گوگل] او ظلم او به او را به عنوان توجیهی برای اقدام خشونت آمیزش علیه او ذکر کرد [ترجمه ترگمان] او به ظلم و ستم خود به او به عنوان توجیهی برای اقدام خشونت آمیز خود علیه وی اشاره کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You make a strong claim in your first paragraph, but you don't provide much justification for it.
[ترجمه گوگل] شما در پاراگراف اول خود ادعای قوی دارید، اما چندان توجیهی برای آن ارائه نمی کنید [ترجمه ترگمان] شما در اولین پاراگراف شما یک ادعای قوی دارید، اما توجیه زیادی برای آن ندارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the act of justifying or state of being justified. • مشابه: excuse
جمله های نمونه
1. they gave no justification for what they did
آنان علت اعمال خود را ذکر نکردند.
2. their attack was completely without justification
حمله ی آنها کاملا بدون عذر موجه بود.
3. she was getting angry and with some justification
او داشت عصبانی می شد و تا اندازه ای هم حق داشت.
4. You have every justification for feeling angry.
[ترجمه گوگل]شما برای احساس عصبانیت هر توجیهی دارید [ترجمه ترگمان]شما هر بهانه ای برای احساس خشم دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There is no justification for holding her in jail.
[ترجمه گوگل]هیچ توجیهی برای نگه داشتن او در زندان وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ توجیهی برای زندانی کردن او در زندان وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He felt, with some justification, that he had been unfairly treated.
[ترجمه گوگل]او با برخی توجیهات احساس کرد که با او ناعادلانه رفتار شده است [ترجمه ترگمان]احساس می کرد که به ناحق نسبت به او ظلم شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Hoggart felt, with some justification, that his colleagues had let him down.
[ترجمه گوگل]هوگارت با توجیهاتی احساس کرد که همکارانش او را ناامید کرده اند [ترجمه ترگمان]Hoggart با کمی توجیه احساس کرد که همکارانش او را رها کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was getting angry-and with some justification.
[ترجمه صدف] به چند دلیل او داشت عصبانی میشد
|
[ترجمه گوگل]او عصبانی می شد - و با توجیهاتی [ترجمه ترگمان]عصبانی می شد - و با کمی توجیه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His justification for the merger was just hot air.
[ترجمه گوگل]توجیه او برای ادغام فقط هوای گرم بود [ترجمه ترگمان]توجیه او برای ادغام هوا فقط هوای داغ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was arrested entirely without justification.
[ترجمه صدف] او بدون هیچ دلیلی دستگیر شد
|
[ترجمه گوگل]او کاملاً بدون توجیه دستگیر شد [ترجمه ترگمان]او بدون هیچ توجیهی دستگیر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There's no justification for dividing the company into smaller units.
[ترجمه گوگل]هیچ توجیهی برای تقسیم شرکت به واحدهای کوچکتر وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ توجیهی برای تقسیم شرکت به واحدهای کوچک تر وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The crisis gave an overarching justification to the government's policy.
[ترجمه گوگل]بحران یک توجیه کلی برای سیاست دولت داد [ترجمه ترگمان]این بحران توجیه فراگیر سیاست دولت را به همراه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All I can say in justification of her actions is that she was under a lot of pressure at work.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که می توانم در توجیه عملکرد او بگویم این است که او در محل کار تحت فشار زیادی بود [ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می توانم بگویم این است که او تحت فشار زیادی در کار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There's not a shadow of justification for your behaviour.
[ترجمه گوگل]هیچ سایه ای برای توجیه رفتار شما وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ توجیهی برای رفتار شما وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حسابداری] توجیه [کامپیوتر] همترازی، ترازبندی درج فضای خالی بیشتر در بین کلمات هر خطی، به منظور تراز کرد ن حاشیه های چپ و راست . بیشتر نوشته های این کتاب تراز شده اند . اکثر برنامه های واژه پرداز و نشر رومیزی می توانند به طور خودکار محاسبات لازم را برای ترازبندی متن انجام دهند اما مشکل زمانی ایجاد می شود که پهنای ستون بسیار باریک یا منطقه ی hot zone بسیار بزرگ شده باشد . در این حالت، باریکه ای از فضای سفید . از بالا به پایین ستون شکل می گیرد . ( که جذاب نیست ) . برای رفع این اشکال، می توان . فرایند شکستن کلمات در انتهای خط را به کار برد . منطقه ی hot zone را کوچک کرد . و از خروفی با اندازه ی کوچکتر استفاده کرد . یا پهنای ستون را افزایش داد . - تطابق، مطابقت ،هم ترازی [مهندسی گاز] توجیه [زمین شناسی] هم ترازی ،مطابقت ،سطربندی تنظیم موقعیت علایم، حروف یا اعداد برای تامین نیازهای یک قالب خاص. تنظیم چپ گرد به انتقال و میزان کردن به سمت چپ و تنظیم به راست گرد به انتقال ومیزان کردن به سمتراست [ریاضیات] اثبات، دلیل، صدق، توجیه
انگلیسی به انگلیسی
• something which excuses or defends; vindication, support, defense, explanation, reason; adjustment of words and letters to make them exactly fill a line of type a justification for something is a good reason or explanation for it.
پیشنهاد کاربران
۱. توجیه ۲. عذر موجه. دلیل ۳. حقانیت مثال: there was no justification for his absence. برای غیبت او توجیه و عذر موجهی وجود نداشت.
justification ( n ) ( dʒʌstəfəˈkeɪʃn ) =a good reason why sth exists or is done, e. g. I can see no possible justification for any further tax increases.
علل موجه
توجیه گری
justification ( فلسفه ) واژه مصوب: توجیه 2 تعریف: آنچه به عنوان دلیل برای اثبات یا دفاع از ادعا یا رفتاری ارائه شود
در اصلاح متن ها به معنای �ترازبندی� هست.
justification ( noun ) = توجیه، دلیل آوری، مطابقت، تطابق، هم ترازی، مجوز، حقانیت، سطر بندی، صفحه بندی، برهان آوری، استدلال نمایی، مدافعه، دفاع، بهانه self justification = توجیه خویشتن right justification = هم ترازی سمت راست ... [مشاهده متن کامل]
project justification = توجیه طرح without justification = بدون مجوز vertical justification= تطابق عمودی، هم ترازی عمودی full justification = تطابق کامل ecological justification = توجیه بوم شناختی example: there was no justification for the criminal's attack. هیچ توجیهی برای حمله جنایتکار وجود نداشت.
برهان آوری
:Synonym ⭐Excuse⭐ justification ( rather formal ) :a good reason why something exists or is done 1 ) I can see no possible justification for any further tax increases من هیچ توجیه ممکنی نمی بینم واسه هر نوع افزایش بیشتری تو مالیات ... [مشاهده متن کامل]
2 ) Do you feel there is any justification for this claim? آیا فکر می کنید توجیه ( حقانیت ) ای وجود داره واسه این ادعا؟
دلیل تراشی
استدلال
مجوز
دلیل موجه، دلیل و توجیه
توجیه
تزکیه نفس، رستگاری، انجام کار خیر برای آمرزش گناهان و پاک شدن Christian Theology the state or condition, necessary for salvation, of being blameless or absolved of the guilt of sin