justifiable

/ˈdʒəstəˌfaɪəbl̩//ˌdʒʌstɪˈfaɪəbl̩/

معنی: قابل توجیه
معانی دیگر: توجیه پذیر، موجه، بهانه بردار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: justifiably (adv.), justifiability (n.)
• : تعریف: capable of being defended or explained.
متضاد: unjustifiable, wanton
مشابه: righteous, tenable

- Spending money on a new gymnasium is not justifiable at this time.
[ترجمه گوگل] در حال حاضر خرج کردن برای یک سالن ورزشی جدید قابل توجیه نیست
[ترجمه ترگمان] خرج کردن پول در سالن ورزشی جدید در این زمان توجیه پذیر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I think her action was justifiable considering her circumstances.
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم با توجه به شرایط او اقدام او قابل توجیه بود
[ترجمه ترگمان] به نظر من، رفتار او با توجه به شرایط او موجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. justifiable absence
غیبت موجه

2. justifiable homicide
(حقوق) قتل قابل توجیه

3. If national pride is ever justifiable or excusable it is when it springs, not from power or riches, grandeur of glory, but from convicton of ntational innocence, iformation, and benevolence.
[ترجمه گوگل]اگر غرور ملی همیشه قابل توجیه یا قابل توجیه است، زمانی است که نه از قدرت یا ثروت، عظمت شکوه، بلکه از محکومیت بی گناهی ملی، شعور و خیرخواهی سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر غرور ملی تا به حال قابل توجیه یا قابل بخشش باشد، نه از قدرت و ثروت، شکوه و جلال، بلکه از convicton عصمت و iformation و خیرخواهی و نیکوکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The violence of the revolutionary years was justifiable on the grounds of political necessity.
[ترجمه گوگل]خشونت سال های انقلاب به دلیل ضرورت سیاسی قابل توجیه بود
[ترجمه ترگمان]خشونت سال های انقلاب در زمینه های ضرورت سیاسی قابل توجیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The jury returned a verdict of justifiable homicide.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم قتل قابل توجیه را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه، یه رای از قتل موجه رو پس داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cutbacks are justifiable on the grounds of cost.
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه ها بر اساس هزینه قابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]این کاهش ها بر مبنای هزینه، قابل توجیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whether mercy killing is justifiable is still an open question.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا قتل با رحمت قابل توجیه است یا خیر هنوز یک سوال باز است
[ترجمه ترگمان]این که کشتن رحم قابل توجیه باشد، هنوز یک سوال باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rule is justifiable on safety grounds.
[ترجمه گوگل]این قاعده به دلایل ایمنی قابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]قانون در زمینه ایمنی قابل توجیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sensible and justifiable decisions, properly communicated would raise morale rather than diminish it.
[ترجمه گوگل]تصمیمات معقول و موجه که به درستی ابلاغ شود، به جای کاهش روحیه، روحیه را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]تصمیمات معقول و قابل توجیه، به جای کاهش آن، روحیه را بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Deception, in the case before him, he deemed justifiable, preferable to a direct approach.
[ترجمه گوگل]او فریب را در موردی که در پیش داشت، موجه و بر رویکرد مستقیم ترجیح داد
[ترجمه ترگمان]در این حالت، در مورد او، او قابل توجیه بوده و نسبت به رویکرد مستقیم ارجحیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Are these experiments morally justifiable?
[ترجمه گوگل]آیا این آزمایشات از نظر اخلاقی قابل توجیه هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این آزمایش ها از نظر اخلاقی قابل توجیه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the current economic climate it is not justifiable to provide screening services of doubtful value.
[ترجمه گوگل]در شرایط اقتصادی کنونی ارائه خدمات غربالگری با ارزش مشکوک قابل توجیه نیست
[ترجمه ترگمان]در شرایط اقتصادی فعلی، ارائه خدمات غربالگری برای ارزش مشکوک قابل توجیه نمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But this justifiable pleasure does not disguise the fact that much was left undone.
[ترجمه گوگل]اما این لذت قابل توجیه این واقعیت را پنهان نمی کند که بسیاری از کارهای انجام نشده باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]اما این لذت موجه، حقیقت را پنهان نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have a suspicion that the justifiable coverage we got in the media hardened the hearts at Shire Hall.
[ترجمه گوگل]من مشکوک هستم که پوشش موجهی که در رسانه ها داشتیم، قلب هال شایر را سخت کرد
[ترجمه ترگمان]شک دارم که پوشش justifiable که در رسانه ها داریم، قلب سرای شایر را سفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Yet he could return to Cairo with a justifiable sense of pride in knowing that he had delivered what he had promised.
[ترجمه گوگل]با این حال او می‌توانست با غرور موجهی به قاهره بازگردد که بداند آنچه را که وعده داده بود انجام داده است
[ترجمه ترگمان]با این حال می توانست با احساس justifiable به قاهره بازگردد، زیرا می دانست که او آنچه را که وعده داده بود، تحویل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل توجیه (صفت)
justifiable

تخصصی

[ریاضیات] قابل تصدیق، صدق پذیر، توجیه پذیر، قابل توجیه

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being justified, defensible, able to be proved right or just
an opinion, action, or fact that is justifiable is acceptable or correct because there is a good reason for it.

پیشنهاد کاربران

موجه. قابل توجیه. قابل قبول. پذیرفتنی
مثال:
justifiable anger
عصبانیت موجه و قابل قبول
Warrantable
/ˈwɔːrən. tə. bəl/
بجا
قابل توجیه، موجه

بپرس