1. justice demands that . . .
عدالت چنین اقتضا می کند که . . .
2. justice has not been served
عدالت رعایت نشده است.
3. justice is an abstract word
عدالت واژه ای است انتزاعی
4. justice is the rock on which our society rests
عدالت صخره ای است که جامعه ی ما بر آن مستقر شده است.
5. justice must be enriched with mercy
عدالت بایستی با گذشت غنی تر بشود.
6. justice rewards and punishes according to desert
عدالت برحسب استحقاق تنبیه و تشویق می کند.
7. justice without freedom is meaningless
عدالت بدون آزادی بی معنی است.
8. justice is blind
(عدالت کور است) عدالت تبعیضی قائل نمی شود
9. divine justice
عدالت خدا،دادبخشی الهی
10. medieval justice reposed on the system of torture and fines
عدالت قرون وسطایی بر پایه ی نظام شکنجه و جریمه استوار بود.
11. social justice is the keystone of that party's program
عدالت اجتماعی بخش عمده ی برنامه ی آن حزب است.
12. tempered justice
عدالت متعادل
13. where justice reigns strife seldom enters
آنجا که عدالت حاکم است کشمکش به ندرت راه می یابد.
14. distributive justice
عدالت توزیعی
15. do justice to
1- به طور سزاوار رفتار کردن با،درخور (کسی) رفتار کردن 2- بهره مند شدن از،طرف بستن،دل از عزا در آوردن،حق (چیزی یاکسی را) ادا کردن
16. ministry of justice
وزارت دادگستری
17. to administer justice
عدالت را اجرا کردن،احقاق حق کردن
18. to distribute justice
دادگستری کردن
19. to personify justice as a blind-folded woman
عدالت را به صورت زنی چشم بسته مجسم کردن
20. bring to justice
محاکمه و تنبیه کردن،دادرسی کردن و جزا دادن
21. do oneself justice
1- مطابق استعداد یا توانایی خود عمل کردن،لیاقت (و غیره ی) خود را نشان دادن 2- نسبت به (شهرت یا استحقاق و غیره ی) خودمنصفانه رفتار کردن
22. a fugitive from justice
فراری از (چنگ) عدالت
23. a miscarriage of justice
عدالت را درست اجرا نکردن
24. a sense of justice
حس عدالت
25. a traffic court justice
قاضی دادگاه تخلفات رانندگی
26. he complained with justice that his wages had not been paid
او به حق شکایت می کرد که مزدش را نداده اند.
27. he defends the justice of his cause
او از حقانیت ادعاهای خود دفاع می کند.
28. he got the justice he deserved
او به سزایش رسید.
29. here was much justice in what he said
بیشتر حرف هایی که می زد حق بود.
30. social and economic justice
عدالت اجتماعی و اقتصادی
31. the palace of justice
کاخ دادگستری
32. the symbol of justice holds a balance in one hand and a sword in the other
نماد عدالت در یک دست ترازو و در دست دیگر شمشیر دارد.
33. to mete out justice
دادگری کردن
34. we must temper justice with mercy
می بایستی عدالت را با رحم و مروت توام کنیم.
35. when mercy seasons justice
(شکسپیر) هنگامی که مروت عدالت را تعدیل کند
36. the scales of justice
ترازوی عدالت
37. he didn't do himself justice by cheating in the exam
او با تقلب در امتحان به شهرت خود لطمه زد.
38. pervert the course of justice
عدالت را از راه خود منحرف کردن
39. an apple is tangible but justice is not
سیب قابل لمس است ولی عدالت قابل لمس نیست.
40. he tried to expiate by justice and mercy the evil deeds of his youth
او کوشید با عدل و مروت اعمال اهریمنی جوانی خود را جبران کند.
41. law is the handmaiden of justice
قانون ملازم عدالت است.
42. the inadequacies of the country's justice system
نارسایی نظام دادگستری کشور
43. forces that march toward greater social justice
نیروهایی که به سوی عدالت اجتماعی بیشتر،حرکت می کنند
44. he tried to identify socialism with justice
او کوشید که سوسیالیسم را با عدالت یکی قلمداد کند.
45. his devotion to (the cause of) justice
عشق و علاقه او به عدالت
46. his trial was a travesty of justice
محاکمه ی او مسخره کردن عدالت بود.
47. we are on the side of justice
ما طرفدار عدالت هستیم.
48. our democracy rests on the bedrock of justice
دموکراسی ما بر عدالت استوار است.
49. that speedy trial was a mockery of justice
با آن محاکمه ی سریع دستگاه دادگستری را مضحکه کردند.
50. the philosophers' dispute over the meaning of justice
بحث فلاسفه درباره ی معنی عدالت
51. judges were trying to be efficient implements of justice
قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.
52. the same standards used in steel must in justice be applied to other industries
همان معیارهایی که در پولادسازی به کار گرفته می شود باید با بی غرضی در مورد صنایع دیگر هم اعمال شود.
53. we shall endeavor to insure that freedom shall not perish and that justice shall rule the world
ما خواهیم کوشید (که تضمین کنیم) تا آزادی از میان نرود و عدالت در جهان حکمفرما باشد.