jurisdictional


مربوط به حدود اختیارقانونی

جمله های نمونه

1. The survey will inevitably resolve such jurisdictional uncertainties.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی به ناچار چنین ابهامات قضایی را حل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این بررسی به طور اجتناب ناپذیری چنین عدم قطعیت و jurisdictional را حل و فصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nor has it felt bound by territorial or jurisdictional limits.
[ترجمه گوگل]همچنین به محدودیت های سرزمینی یا قضایی محدود نمی شود
[ترجمه ترگمان]و همچنین آن را محدود به محدودیت های سرزمینی یا jurisdictional نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Discuss the causation of development from the absolute jurisdictional immunity to the relative jurisdictional immunity.
[ترجمه گوگل]در مورد علت توسعه از مصونیت قضایی مطلق به مصونیت قضایی نسبی بحث کنید
[ترجمه ترگمان]در مورد علیت توسعه از مصونیت قضایی مطلق jurisdictional به مصونیت قضایی و قضایی نسبی بحث کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In practice, however, this jurisdictional limit on administrative investigations is generally easy to satisfy.
[ترجمه گوگل]با این حال، در عمل، این محدودیت قضایی در تحقیقات اداری عموماً به راحتی قابل ارضا است
[ترجمه ترگمان]با این حال، در عمل، این محدودیت jurisdictional در تحقیقات اجرایی به طور کلی برای راضی کردن آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The strategy to these challenges is to reconstruct jurisdictional bases.
[ترجمه گوگل]راهبرد مقابله با این چالش ها بازسازی پایگاه های قضایی است
[ترجمه ترگمان]استراتژی این چالش ها بازسازی پایگاه های حقوقی jurisdictional است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The extra - jurisdictional aspect of the AML also could be important.
[ترجمه گوگل]جنبه فراقانونی AML نیز می تواند مهم باشد
[ترجمه ترگمان]جنبه extra jurisdictional of نیز می تواند مهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The judge, though, dismissed the suit on jurisdictional grounds.
[ترجمه گوگل]با این حال، قاضی شکایت را به دلایل قضایی رد کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، قاضی کت و شلوارش را بر پایه اصول jurisdictional گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The jurisdictional amount is set by statute and is currently $ 80,000.
[ترجمه گوگل]مبلغ قانونی توسط قانون تعیین شده است و در حال حاضر 80000 دلار است
[ترجمه ترگمان]مبلغ jurisdictional تعیین شده توسط قانون تنظیم شده است و در حال حاضر ۸۰،۰۰۰ دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The world famous off - coast jurisdictional areas include British Virgin Islands, Cayman Islands and Anguilla Islands etc.
[ترجمه گوگل]مناطق معروف جهان خارج از ساحل شامل جزایر ویرجین بریتانیا، جزایر کیمن و جزایر آنگویلا و غیره است
[ترجمه ترگمان]مناطق معروف jurisdictional که در ساحل معروف است شامل جزایر ویرجین بریتانیا، جزایر کیمن و جزایر Anguilla و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The advantages compared with ordinary civil procedure were largely limited to Rome, since each province had only one jurisdictional magistrate.
[ترجمه گوگل]مزایا در مقایسه با آیین دادرسی مدنی عادی تا حد زیادی محدود به رم بود، زیرا هر استان فقط یک قاضی قضایی داشت
[ترجمه ترگمان]مزایای مقایسه با رویه مدنی معمولی تا حد زیادی به رم محدود بود، زیرا هر استان فقط یک قاضی jurisdictional داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The basis for judicial intervention becomes clear and worrisome problems of jurisdictional versus non jurisdictional errors of law are left behind.
[ترجمه گوگل]مبناي مداخله قضايي روشن مي شود و مشكلات نگران كننده خطاهاي قضايي در مقابل خطاهاي قانوني غير صلاحيتي به جا مي ماند
[ترجمه ترگمان]اساس مداخله قضایی روشن و نگران کننده است و مشکلات حقوقی jurisdictional و jurisdictional در مقابل اشتباه ات غیر قانونی law در پشت سر گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The conceptual block of the Nat Bell case is circumvented by regarding a component of the X question as jurisdictional.
[ترجمه گوگل]بلوک مفهومی پرونده نات بل با در نظر گرفتن یک جزء از سؤال X به عنوان صلاحیت قضایی دور زده می شود
[ترجمه ترگمان]بلوک مفهومی قضیه نات، با در نظر گرفتن جزیی از سوال X به عنوان jurisdictional نادیده گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Evidence can thereby be admitted to prove or disprove the existence of the element which has been deemed jurisdictional.
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب می توان برای اثبات یا رد وجود عنصری که صلاحیت تلقی شده است، شواهدی را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]شواهد را می توان به اثبات یا رد وجود عنصری که jurisdictional فرض شده است، تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My own views as to the proper limits of jurisdictional control will be spelt out after a consideration of the case law.
[ترجمه گوگل]نظرات خود من در مورد حدود مناسب کنترل قضایی پس از بررسی رویه قضایی توضیح داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نظرات شخصی من در مورد محدودیت های مناسب کنترل jurisdictional، بعد از رسیدگی به قانون پرونده، هجی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Applying such reasoning in its full rigour would reduce the division between jurisdictional and non-jurisdictional error to vanishing point.
[ترجمه گوگل]به کارگیری چنین استدلالی با دقت کامل، تقسیم بین خطای قضایی و غیرقانونی را به نقطه محو می رساند
[ترجمه ترگمان]به کار بردن چنین استدلالی در دقت کامل آن، تقسیم بین error jurisdictional و non - به نقطه ناپدید شدن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dealing with the administration of justice; of power and authority; pertaining to the range of authority, pertaining to the territory over which authority is exercised

پیشنهاد کاربران

صلاحیت ، در حدود اختیارات
jurisdictional boundaries
مرزهای استحفاظی ( درخصوص نهادهای دولتی، قضایی یا کیفری )
صلاحیتی
قضایی
کیفری

بپرس