juridical

/dʒʊəˈrɪdɪkl̩//dʒʊəˈrɪdɪkl̩/

معنی: شرعی، قانونی، حقوقی، قضایی، فقهی
معانی دیگر: دادیکی (juridic هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: juridic (adj.), juridically (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to the law or to the administration of justice.
مشابه: legal

جمله های نمونه

1. There was no neat distinction between juridical and discursive forms of power.
[ترجمه گوگل]هیچ تمایز دقیقی بین اشکال حقوقی و گفتمانی قدرت وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تمایزی بین صورت های حقوقی و قیاسی قدرت وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In contrast the precise juridical basis for third party rights under the Convention remains uncertain.
[ترجمه گوگل]در مقابل، مبنای حقوقی دقیق برای حقوق شخص ثالث تحت کنوانسیون نامشخص است
[ترجمه ترگمان]بر خلاف اصول دقیق حقوقی برای حقوق شخص ثالث تحت کنوانسیون، همچنان نامعلوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The considerations here are not so much juridical as ethical.
[ترجمه گوگل]ملاحظات در اینجا آنقدر حقوقی نیستند که اخلاقی هستند
[ترجمه ترگمان]این ملاحظات در اینجا به اندازه اصول اخلاقی و اخلاقی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Among the juridical problems was the effect on other treaty parties, third parties to the devolution agreement.
[ترجمه گوگل]از جمله مشکلات حقوقی، تأثیر آن بر سایر طرف های معاهده، اشخاص ثالث قرارداد واگذاری بود
[ترجمه ترگمان]از جمله مسائل فقهی، تاثیر بر سایر احزاب معاهده، طرف های ثالث به قرارداد تفویض اختیارات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mining concession application shall include the juridical person's and legal representative's registration data, as appropriate.
[ترجمه گوگل]درخواست امتیاز معدن حسب مورد باید شامل اطلاعات ثبتی شخص حقوقی و نماینده قانونی باشد
[ترجمه ترگمان]کاربرد امتیاز استخراج معدن باید شامل داده های مربوط به فرد حقوقی و حقوقی باشد، به صورتی که مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the frondose juridical practice, there are inspires of Dworkin's Theory of Legal Principle to our juridical judge.
[ترجمه گوگل]در رویه قضایی فروندوز، الهاماتی از نظریه اصل حقوقی دورکین به قاضی قضایی ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در عمل حقوقی frondose، الهام از نظریه حقوقی حق قانونی به قاضی قضایی ما ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Juridical translation : contracts and judicial writings.
[ترجمه گوگل]ترجمه حقوقی: قراردادها و نوشته های قضایی
[ترجمه ترگمان]ترجمه ماشینی: قراردادها و نوشته های قضایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The juridical document issued by people's court has a double nature legal moral conotitutes the essene of juridical document and it is guided under the writing principles.
[ترجمه گوگل]سند قضایی صادره از دادگاه مردمی ماهیت اخلاقی حقوقی مضاعف دارد و اصل سند قضایی را تشکیل می دهد و بر اساس اصول نوشتاری هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]سند قضایی صادر شده توسط دادگاه مردم دارای ماهیت حقوقی دوگانه و اصول حقوقی است و تحت اصول نوشتاری هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second layer is the juridical person property of the enterprise and the marketing rights.
[ترجمه گوگل]لایه دوم، دارایی شخص حقوقی بنگاه اقتصادی و حقوق بازاریابی است
[ترجمه ترگمان]لایه دوم، دارایی شخص حقوقی شرکت و حقوق بازاریابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is unique in international law in its juridical and legalistic system for disputes.
[ترجمه گوگل]در حقوق بین الملل در نظام حقوقی و قانونی خود برای اختلافات منحصر به فرد است
[ترجمه ترگمان]این قانون در حقوق بین الملل و در نظام حقوقی و فقهی آن برای مناقشات، منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A sovereign state is a " juridical person . "
[ترجمه گوگل]یک دولت مستقل یک "شخص حقوقی" است
[ترجمه ترگمان]دولت مستقل یک \"فرد حقوقی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the juridical practice of crimes of producing and marketing toxic and foods, the subjective aspects of doer knowingly or not is the critical limits of culpability or not.
[ترجمه گوگل]در رویه قضایی جرایم تولید و بازاریابی سموم و مواد غذایی، جنبه ذهنی فاعل عالماً یا ناآگاه حدود قاطع تقصیر یا عدم تقصیر است
[ترجمه ترگمان]در عمل حقوقی جرایم تولید و بازاریابی مواد سمی و سمی، جنبه های ذهنی فاعل دانسته یا نادرست محدودیت مهم مقصر بودن یا نبودن آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The second layer is the juridical person properly of the enterprise and the marketing rights.
[ترجمه گوگل]لایه دوم، شخص حقوقی بنگاه و حقوق بازاریابی است
[ترجمه ترگمان]لایه دوم، فرد حقوقی مناسب شرکت و حقوق بازاریابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In juridical practice, the determination of contract fraud crime becomes a hot and difficult problem in the justice because of various reasons.
[ترجمه گوگل]در رویه قضایی، تشخیص جرم کلاهبرداری قراردادی به دلایل مختلف به یک مشکل داغ و دشوار در دادگستری تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]در عمل حقوقی، تعیین جرم کلاهبرداری قرارداد به دلیل دلایل مختلف، به یک مشکل حاد و دشوار تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرعی (صفت)
canonical, legal, judicial, juridical, judiciary

قانونی (صفت)
valid, rightful, lawful, standard, canonical, legal, juridical, legitimate, statutory, forensic, normative, licit

حقوقی (صفت)
legal, juridical, civil

قضایی (صفت)
judicial, juridical, judiciary, judicious

فقهی (صفت)
juridical

تخصصی

[حقوق] حقوقی، قانونی، قضایی

انگلیسی به انگلیسی

• legal, of the law

پیشنهاد کاربران

بپرس