پرآغاز [پریدن آغازیدن]
To “jumpstart” means to initiate or accelerate the start of something. It is often used to describe giving something or someone a boost or kickstart. شروع کردن یا تسریع در آغاز کردن چیزی است.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
“Let’s jumpstart this project by brainstorming ideas and setting goals. ”
A teacher might say, “To help students understand the topic, I’ll jumpstart the lesson with an engaging activity. ”
In a motivational context, someone might say, “If you’re feeling stuck, try doing something small to jumpstart your productivity. ”
راه اَندازیِ کمکی/فشاری/هُل د اده/هُلی/ناگهانی/جَست وخیزی/جهشی
کار اندازیِ کمکی/فشاری/هل داده/هلی/ناگهانی/جست وخیزی/جهشی
شاید بشه واژه ی "پرش" رو معادل مناسبی برای jump start در نظر گرفت.
شروع یهویی و ناگهانی
The congress hopes the tax cut will jump start the economy
کنگره امیدوار است کاهش مالیات جان تازه ای به اقتصادخواهدداد.
راه انداختن، به حرکت/ جریان انداختن
جان دوباره بخشیدن به چیزی
باتری به باتری کردن ( خودرو )
( اصطلاح ) : این اصطلاح از حرکت یکباره ی اتوبومیل گرفته شده، اتوموبیلی که باتری اش خوابیده یا بر اثر کابل های جامپر باتری اش راه می افتد؛ یا اتوموبیلی که ناگهان کلاجش رها می شود درحالی که هل داده می شود. معنی اش می شود: حرکت یا ایجاد چیزی یکباره یا ناگهانی.
متوقف کردن -
It jumpstarts your metabolism
این متابولیسم شما را متوقف می کند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)