1. My son jumbled up all my papers.
[ترجمه گوگل]پسرم تمام کاغذهایم را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان] پسرم همه papers رو بهم ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Toys, books, shoes and clothes were jumbled on the floor.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی ها، کتاب ها، کفش ها و لباس ها روی زمین به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی، کتاب ها، کفش ها و لباس ها در کف اتاق پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He jumbled the pages in the paper.
[ترجمه گوگل]او صفحات را در کاغذ به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]صفحات کاغذی را که در کاغذ پیچیده بود درهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He jumbled up everything in the drawer to find his key.
[ترجمه گوگل]همه چیز را در کشو به هم ریخت تا کلیدش را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]همه چیز را در کشو به هم ریخت تا کلیدش را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The magazine is a jumbled mishmash of jokes, stories(sentence dictionary), and serious news.
[ترجمه گوگل]این مجله ترکیبی از جوک، داستان (فرهنگ جملات) و اخبار جدی است
[ترجمه ترگمان]این مجله پر از جوک، داستان (فرهنگ لغت)، و اخبار جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. These jumbled priorities should be no cause for surprise.
[ترجمه گوگل]این اولویت های درهم ریخته نباید دلیلی برای تعجب باشد
[ترجمه ترگمان]این اولویت ها نباید موجب شگفتی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His thoughts jumbled and raced like children fighting.
[ترجمه گوگل]افکارش در هم میپیچید و مثل بچههایی که میجنگیدند
[ترجمه ترگمان]افکارش درهم رفت و مثل بچه ها به دویدن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The watch parts fell apart and jumbled up.
[ترجمه گوگل]قطعات ساعت از هم پاشیدند و به هم ریختند
[ترجمه ترگمان]قطعات ساعت از هم پاشید و درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Her clothes were all jumbled up/together in the suitcase.
[ترجمه گوگل]لباسهایش همه در چمدان به هم ریخته/با هم جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]لباس هایش درهم و برهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Her thoughts were all jumbled together.
11. These words are jumbled up and don't make sense.
[ترجمه گوگل]این کلمات به هم ریخته است و معنی ندارد
[ترجمه ترگمان]این کلمات درهم و برهم هستند و با عقل جور در نمی آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The details of the accident were all jumbled together in his mind.
[ترجمه گوگل]جزییات تصادف همه در ذهنش به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]جزئیات حادثه در ذهنش درهم و برهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Details of the accident were all jumbled up in his mind.
[ترجمه گوگل]تمام جزئیات تصادف در ذهنش به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]جزییات حادثه در ذهنش آشفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Everything in my suitcase was jumbled together.
[ترجمه گوگل]همه چیز در چمدانم به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز در چمدان من درهم و برهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They had jumbled it all up into a heap.
[ترجمه گوگل]آنها همه چیز را در یک پشته به هم ریخته بودند
[ترجمه ترگمان]همه چیز را با هم مخلوط کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید