• : تعریف: the sport or discipline of fighting without weapons, based on jujitsu but prohibiting harmful blows or throws.
جمله های نمونه
1. She managed to get the man in a judo hold.
[ترجمه گوگل]او موفق شد مرد را در جودو نگه دارد [ترجمه ترگمان]اون موفق شد که اون مرد رو تو judo ببینه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I go in for stamp collecting and judo.
[ترجمه گوگل]من برای جمع آوری تمبر و جودو می روم [ترجمه ترگمان] من میرم تمبر جمع کنم و جودو بعدش عوض کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Murray is a judo black belt.
[ترجمه Narges] موری کمربند سیاه در جودو دارد
|
[ترجمه گوگل]موری یک کمربند سیاه جودو است [ترجمه ترگمان]موری یک کمربند سیاه در جودو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She's a bronze medallist in judo.
[ترجمه گوگل]او دارنده مدال برنز جودو است [ترجمه ترگمان]او مدال برنز در جودو دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Combat sports such as karate and judo carry with them the risk of injury.
[ترجمه گوگل]ورزش های رزمی مانند کاراته و جودو خطر آسیب را به همراه دارند [ترجمه ترگمان]ورزش های رزمی مانند کاراته و جودو با خطر آسیب رساندن به آن ها انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He's a black belt in judo.
[ترجمه گوگل]او یک کمربند مشکی در جودو است [ترجمه ترگمان] اون یه کمربند مشکی تو جودو - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Wrestling elbowed judo out of the 1994 Games.
[ترجمه گوگل]کشتی با آرنج جودو را از بازی های 1994 خارج کرد [ترجمه ترگمان]کشتی با آرنج از مسابقات ۱۹۹۴ خارج شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Sandy's a black belt in judo.
[ترجمه گوگل]سندی یک کمربند مشکی در جودو است [ترجمه ترگمان]سندی \"یه کمربند مشکی تو judo\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]با پرتاب جودو مرا روی زمین انداخت [ترجمه ترگمان]او مرا به زمین انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He's got a brown belt in judo.
[ترجمه گوگل]او در جودو کمربند قهوه ای دارد [ترجمه ترگمان] اون یه کمربند قهوه ای تو جودو داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Pinoy Punsalong was far better in judo and karate than Western boxing.
[ترجمه گوگل]پینوی پونسالونگ در جودو و کاراته به مراتب بهتر از بوکس غربی بود [ترجمه ترگمان]Pinoy Punsalong در رشته جودو بسیار بهتر از بوکس غربی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. For instance,(sentence dictionary) judo flyweight Karen Briggs grappling on with a dislocated shoulder shoved back in its socket.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کارن بریگز، مگسوزن جودو (فرهنگ لغتنامه) که با شانهای که دررفته به عقب فرو رفته است، دست و پنجه نرم میکند [ترجمه ترگمان]برای مثال، دسته مگس وزن (واژه نامه محکومیت)جودوی جودو خانم کارن بری گز با شانه از هم جدا شده در سوکت خود دست و پنجه نرم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He thinks he's a judo star in the making - and, he might well be!
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که او یک ستاره جودو در حال ساخت است - و ممکن است او هم باشد! [ترجمه ترگمان]اون فکر می کنه که اون یه ستاره judo که در حال ساخته شده - و شاید هم خوب باشه! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Her current enthusiasm is judo.
[ترجمه گوگل]اشتیاق فعلی او جودو است [ترجمه ترگمان]شور و شوق کنونی او جودو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کشتی جودو (اسم)
judo
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی (اسم)
judo
انگلیسی به انگلیسی
• japanese form of martial arts which emphasises the use of speed and leverage in defeating one's opponent (developed from jujitsu) judo is a japanese sport or martial art in which two people fight and try to throw each other to the ground.
پیشنهاد کاربران
نرم خویی
جو دُ JOO � dow
جو : انعطاف و نرمش دو : راه و روش ، طریقت عرفانی و فلسفی جودو : طریقت نرمش پذیری و ملایمت و نرمخویی ، روش انعطاف پذیری در بکار بردن حمله و نیروی و وزن مهاجم علیه خودش .