1. don't be so judgemental about others!
اینقدر درباره ی دیگران داوری نکن !
2. I don't like to sound judgemental, but it really was a big mistake.
[ترجمه مهدی] من دوست ندارم قضاوتگر بنظر برسم ولی آن واقعا یک اشتباه بزرگ بود.|
[ترجمه Negin] من دوست ندارم عجول در قضاوت به نظر برسم اما اینکار واقعا یک اشتباه بزرگ بود.|
[ترجمه گوگل]من دوست ندارم قضاوت کننده به نظر برسم، اما واقعا اشتباه بزرگی بود[ترجمه ترگمان]اما واقعا اشتباه بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Stop always being so judgemental!
[ترجمه امیر] از اینکه همیشه انقدر سریع قضاوتگر باشی، دست بردار|
[ترجمه گوگل]همیشه اینقدر قضاوت کننده نباشید![ترجمه ترگمان]! همیشه اینقدر احمق نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I wish we weren't part of such a judgemental culture.
[ترجمه گوگل]ای کاش بخشی از چنین فرهنگ قضاوتی نبودیم
[ترجمه ترگمان]ای کاش بخشی از این فرهنگ judgemental نبودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ای کاش بخشی از این فرهنگ judgemental نبودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You are making a judgemental statement that makes no sense, whatsoever.
[ترجمه گوگل]شما یک بیانیه قضاوتی می کنید که هیچ معنایی ندارد
[ترجمه ترگمان]شما یک بیانیه judgemental درست می کنید که هیچ معنایی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما یک بیانیه judgemental درست می کنید که هیچ معنایی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lets not be judgemental here and condemn them .
[ترجمه گوگل]بیایید در اینجا قضاوت نکنیم و آنها را محکوم کنیم
[ترجمه ترگمان]بیاید اینجا و آن ها را محکوم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بیاید اینجا و آن ها را محکوم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I guess you were too busy being judgemental about others to read books or pay attention to your grammar lessons in fourth grade.
[ترجمه گوگل]حدس میزنم شما آنقدر درگیر قضاوت کردن در مورد دیگران بودید که نمیتوانید کتاب بخوانید یا به درسهای دستور زبان خود در کلاس چهارم توجه کنید
[ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که شما بیش از اندازه سرگرم خواندن کتاب و مطالعه کتاب و یا توجه به درس های دستور زبان تان در کلاس چهارم هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که شما بیش از اندازه سرگرم خواندن کتاب و مطالعه کتاب و یا توجه به درس های دستور زبان تان در کلاس چهارم هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But then, Mandelson is possibly less judgemental of types who lie on their mortgage application forms.
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، ماندلسون احتمالاً نسبت به افرادی که در فرم های درخواست وام مسکن خود دروغ می گویند، کمتر قضاوت می کند
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن، ماندلسون احتمالا کم تر از انواع who که روی فرم های درخواست رهن خود دروغ می گویند، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن، ماندلسون احتمالا کم تر از انواع who که روی فرم های درخواست رهن خود دروغ می گویند، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Paraphilia is sometimes used by laypeople in a more judgemental or prejudicial sense, to categorize sexual desires or activities lying well outside the societal norm.
[ترجمه گوگل]پارافیلیا گاهی اوقات توسط افراد غیرعادی به معنایی قضاوتآمیزتر یا تعصبآمیز برای دستهبندی تمایلات جنسی یا فعالیتهایی که به خوبی خارج از هنجارهای اجتماعی هستند، استفاده میشود
[ترجمه ترگمان]Paraphilia گاهی اوقات توسط laypeople به معنای more یا prejudicial استفاده می شود تا تمایلات جنسی یا فعالیت هایی که خارج از هنجار جامعه قرار دارند را دسته بندی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Paraphilia گاهی اوقات توسط laypeople به معنای more یا prejudicial استفاده می شود تا تمایلات جنسی یا فعالیت هایی که خارج از هنجار جامعه قرار دارند را دسته بندی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. 'S Reign of Fire saw him move from inflammatory hard dancehall towards gruff, judgemental roots music.
[ترجمه گوگل]'S Reign of Fire' او را دید که از سالن رقص سخت التهابی به سمت موسیقی خشن و ریشه های قضاوت کننده حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]سلطنت آتش او را دید که از dancehall سخت و خشن به سوی خشن، judgemental و music حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سلطنت آتش او را دید که از dancehall سخت و خشن به سوی خشن، judgemental و music حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید