judged

جمله های نمونه

1. youngsters judged delinquent
جوان هایی که خاطی شناخته شده اند

2. he has judged in many contests
او مسابقات زیادی را داوری کرده است.

3. he was judged and condemned to death for killing his wife
او دادرسی شد و به خاطر کشتن همسر خود محکوم به مرگ گردید.

4. humanity has judged these books and found them worthy of eternal fame
بشریت این کتاب ها را مورد قضاوت قرار داده و آنها را شایسته ی شهرت ابدی شناخته است.

5. a man cannot be judged by his appearance
انسان را نمی شود از روی ظاهرش شناخت.

6. authors of the past should be judged with equal eyes
درباره ی نویسندگان گذشته باید با بی طرفی قضاوت کرد.

7. judge not, that ye be not judged
(انجیل) درباره ی دیگران قضاوت نکن تا خودت مورد قضاوت قرار نگیری

پیشنهاد کاربران

بپرس