jubilant

/ˈdʒuːbələnt//ˈdʒuːbɪlənt/

معنی: فرخنده، فیروز، شادمان هلهله کننده
معانی دیگر: سرمست (از پیروزی)، دست افشان، مست از باده ی پیروزی، شادیانه، شادگر، پیروزبخت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: jubilantly (adv.), jubilance (n.)
• : تعریف: having or expressing great joy; exultant.
مترادف: beatific, blissful, ecstatic, elated, enraptured, exultant, joyful, joyous, overjoyed, rapturous
متضاد: despondent
مشابه: blessed, delighted, elated, happy, thrilled, transported, triumphant

- After the announcement that their candidate had won, the crowd was jubilant.
[ترجمه احمد قربانی سینی] پس از اعلام برنده شدن نامزد آنها، جمعیت به وجد آمدند.
|
[ترجمه گوگل] پس از اعلام برنده شدن نامزد آنها، جمعیت به وجد آمدند
[ترجمه ترگمان] پس از اعلام این خبر که نامزدی آن ها برنده شده است، جمعیت شادمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. jubilant drumming
طبل شادیانه

2. jubilant parades and parties
رژه ها و ضیافت های شادی بخش

3. jubilant soldiers fired skyward
سربازان سرمست از پیروزی،تیر به هوا خالی می کردند.

4. Radicals were jubilant at getting rid of him.
[ترجمه گوگل]رادیکال ها از خلاص شدن از شر او خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]رادیکال های آزاده از رهایی از شر او شادمان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fans were jubilant at/about/over England's victory.
[ترجمه گوگل]هواداران از/درباره/به خاطر پیروزی انگلیس خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]طرفداران در \/ مورد پیروزی انگلستان شادمان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fans were in jubilant mood after the victory.
[ترجمه گوگل]هواداران پس از پیروزی در روحیه شادی بودند
[ترجمه ترگمان]هواداران پس از پیروزی، شادمان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Liverpool were in a jubilant mood after their cup victory.
[ترجمه گوگل]لیورپول پس از قهرمانی در جام حذفی، حال و هوای شادی داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از پیروزی their، لیورپول در حال شادی و شادی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ferdinand was jubilant after making an impressive comeback from a month on the injured list.
[ترجمه گوگل]فردیناند پس از بازگشت چشمگیر پس از یک ماه حضور در لیست مصدومان، خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]فردیناند بعد از این که از یک ماه که در لیست زخمی ها بود، یک بازگشت چشمگیر داشت، شادمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Joe and his fellow internees were jubilant.
[ترجمه گوگل]جو و دیگر زندانیانش خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]جو و رفیق his jubilant بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eva was jubilant, thinking, see how you limited yourself when you did not think positively.
[ترجمه گوگل]ایوا خوشحال بود، فکر می کرد، ببین چطور خودت را محدود کردی وقتی مثبت فکر نمی کردی
[ترجمه ترگمان]اوا شاد بود، فکر می کرد، ببین چطور خودت را محدود کردی وقتی که حتی فکر هم نکردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The jubilant fans lifted the players up on their shoulders.
[ترجمه گوگل]هواداران خوشحال بازیکنان را روی شانه های خود بلند کردند
[ترجمه ترگمان]طرفداران شادمان بازیکنان را روی شانه هایشان گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Great big colourful things; jubilant with primary colours.
[ترجمه گوگل]چیزهای رنگارنگ بزرگ؛ شاد با رنگ های اصلی
[ترجمه ترگمان]چیزهای رنگارنگ بزرگ، شادی با رنگ های اولیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The jubilant crowd joined them in the apartment for a celebration and to help clean up the mess.
[ترجمه گوگل]جمعیت شاد به آنها در آپارتمان برای یک جشن و کمک به تمیز کردن آشفتگی پیوستند
[ترجمه ترگمان]جمعیت شادمان در آپارتمانی برای جشن به آن ها ملحق شد و برای تمیز کردن این آشفتگی به آن ها کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His advice went unheeded by the jubilant Khatami supporters who went into the streets to celebrate after the election last week.
[ترجمه گوگل]توصیه او مورد توجه طرفداران شادی خاتمی قرار نگرفت که هفته گذشته پس از انتخابات برای جشن گرفتن به خیابان ها رفتند
[ترجمه ترگمان]توصیه های او توسط حامیان خاتمی که به خیابان ها ریختند تا پس از انتخابات هفته گذشته جشن بگیرند، نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The four men were greeted by jubilant relatives upon their release.
[ترجمه گوگل]این چهار مرد پس از آزادی مورد استقبال بستگان شادمان قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]چهار مرد از سوی بستگان شادمان از آزادی خود استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرخنده (صفت)
happy, auspicious, all right, jubilant

فیروز (صفت)
jubilant, victorious, triumphant

شادمان هلهله کننده (صفت)
jubilant

انگلیسی به انگلیسی

• joyful, rejoicing; triumphant, exultant; expressing joy and elation
if you are jubilant, you feel extremely happy and successful.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : jubilation
✅️ صفت ( adjective ) : jubilant
✅️ قید ( adverb ) : jubilantly
feeling or expressing great happiness, especially because of a success
شورانگیز، مملو از شادی و خوشحالی
The Iranian competitive climber Elnaz Rekabi has received a jubilant welcome on her return to Tehran
خیلی شاد خوشحال بود ( پیروزی یا موفقیت در چیزی )
:SYN
glad/happy ( extremely ) - overjoyed - joyful
سرخوش، شادمان،
سرمست ( از پیروزی )
After 12 consecutive years under Netanyahu’s leadership, liberal Israelis who might otherwise be 🔰jubilant🔰 are approaching this strange moment with a combination of optimism, apprehension, and disbelief
...
[مشاهده متن کامل]

POLITICO. com@

به شدت خوشحال به دلیل یک موفقیت
شاد

بپرس