joyless

/ˈdʒoɪləs//ˈdʒoɪləs/

معنی: سیاه
معانی دیگر: ناشاد، غمگین، مغموم، بی خوشی، بی شادی، خالی از کیف، تهی از شادی، غمین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: joylessly (adv.), joylessness (n.)
• : تعریف: without happiness or joy; dismal or sad.
متضاد: cheerful, joyful
مشابه: cheerless

جمله های نمونه

1. a joyless person
آدم دل مرده

2. Jane is trapped in a joyless marriage.
[ترجمه علیرضا] جِین در یک عروسی ناخوشایند گیر افتاده است.
|
[ترجمه گوگل]جین در یک ازدواج بدون شادی به دام افتاده است
[ترجمه ترگمان]جین توی یه ازدواج آزاد گیر افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To her, life seems grey and joyless.
[ترجمه گوگل]برای او، زندگی خاکستری و بدون شادی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر او، زندگی خاکستری و شاد به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a joyless odor in the air now somewhat reminiscent of liquid soap.
[ترجمه گوگل]بوی بدی در هوا بود که اکنون تا حدودی یادآور صابون مایع است
[ترجمه ترگمان]گاهی بوی صابون می داد که بوی صابون مایع را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Childhood, perhaps, gives too joyless a picture of the tendrils of home that Thomas brought with him from boyhood.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی، شاید، تصویری بسیار بی‌نشاط از پیچک‌های خانه‌ای که توماس از دوران کودکی با خود آورده بود به دست می‌دهد
[ترجمه ترگمان]شاید دوران کودکی، تصویری از پیچک های خانه می دهد که توماس از دوران کودکی باخود به همراه آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Throughout there was a joyless kind of determination never to be proved wrong.
[ترجمه گوگل]در سرتاسر یک نوع عزم شادی آور وجود داشت که هرگز اشتباه نشویم
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت، هیچ نوع اراده joyless وجود نداشت که ثابت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For them, the present system means joyless drudgery, semistarvation, rags and premature death.
[ترجمه گوگل]از نظر آنها، نظام کنونی به معنای مشقت‌های بدون لذت، نیمه گرسنگی، ژنده پوشی و مرگ زودرس است
[ترجمه ترگمان]به خاطر آن ها، سیستم فعلی به معنی جان کندن و جان کندن و مرگ و مرگ نابهنگام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On one individual job joyless. How should I abreact?
[ترجمه گوگل]در یک شغل انفرادی خوشحال نیست چگونه باید مخالفت کنم؟
[ترجمه ترگمان]از یه کار شخصی محروم شدم از کجا بدانم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I see many students taking 2premedical courses with joyless 2tenacity.
[ترجمه گوگل]من دانش‌آموزان زیادی را می‌بینم که 2 دوره‌های پیش‌پزشکی را با سرسختی بدون شادی می‌گذرانند
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از دانش آموزان را می بینم که ۲ رشته premedical را با سرسختی joyless ۲ محروم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Home Huang foal why so joyless?
[ترجمه گوگل]صفحه اصلی کره کره هوانگ چرا اینقدر بی شادی؟
[ترجمه ترگمان]چرا اینقدر خوشحالی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sarah repeatedly tried to fast from compulsive, joyless praise - seeking.
[ترجمه گوگل]سارا مکرراً سعی می کرد از ستایش اجباری و بدون شادی روزه بگیرد
[ترجمه ترگمان]سارا چندین بار تلاش کرد که به دنبال تحسین از وسواسی اجباری و بدون لذت بردن از وسواس فکری، سریع عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What business should do when is he joyless?
[ترجمه گوگل]چه کاری باید انجام دهد وقتی او خوشحال نیست؟
[ترجمه ترگمان]چه کاری باید بکنیم وقتی که اون خوشحاله؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How does so much person think he joyless always?
[ترجمه گوگل]چگونه بسیاری از افراد فکر می کنند که همیشه خوشحال هستند؟
[ترجمه ترگمان]چطور این همه آدم فکر می کنه که اون همیشه خوشحاله؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even on calm days, Tehran wears a scowling, joyless aspect.
[ترجمه گوگل]حتی در روزهای آرام، تهران حالتی اخم آمیز و بی شادی به تن دارد
[ترجمه ترگمان]تهران حتی در روزه ای آرام، جنبه scowling و joyless را به پا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Why is the person joyless can you have sadness?
[ترجمه گوگل]چرا فرد بی شادی است آیا شما غمگین هستید؟
[ترجمه ترگمان]چرا شخص نمی تونه غم و اندوه داشته باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاه (صفت)
dark, black, joyless, cheerless, darksome, jetty, despondent, unlucky, grimy, jet black, mirthless

انگلیسی به انگلیسی

• lacking joy, bleak, cheerless, sad; causing sadness, giving no joy
joyless means producing or experiencing no pleasure.

پیشنهاد کاربران

1. بدون شادی. سرد 2. غم انگیز. غمگین. اندوهبار
مثال:
a joyless man
یک مرد غمگین
a joyless room
یک فضای غم انگیز و اندوهبار
unhappy، cheerless
عاری از لذت
غم انگیز - ناراحت کننده

بپرس