1. During these first weeks she slaved joyfully.
[ترجمه گوگل]در این هفته های اول او با شادی به بردگی می رفت
[ترجمه ترگمان]در این هفته های اول، او غرق در شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این هفته های اول، او غرق در شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Father Tim crossed himself, joyfully Harry Nelson, however, was devastated.
[ترجمه گوگل]پدر تیم از خود عبور کرد، اما هری نلسون با خوشحالی ویران شد
[ترجمه ترگمان]پدر تیم با خوشحالی از روی سینه صلیب کشید و با خوشحالی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پدر تیم با خوشحالی از روی سینه صلیب کشید و با خوشحالی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I remember her complaining joyfully, that the mattress underneath her was tickling her.
[ترجمه گوگل]یادم میآید که با خوشحالی شکایت میکرد که تشک زیرش او را قلقلک میداد
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که او از خوشحالی شکایت می کرد و تشک زیر پایش قلقلک می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که او از خوشحالی شکایت می کرد و تشک زیر پایش قلقلک می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Once the couple were joyfully reunited, William slipped back into domestic life.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این زوج با خوشحالی دوباره به هم پیوستند، ویلیام به زندگی خانگی بازگشت
[ترجمه ترگمان]وقتی زوج خوشحال به هم پیوستند، ویلیام دوباره به زندگی خانوادگی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی زوج خوشحال به هم پیوستند، ویلیام دوباره به زندگی خانوادگی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Always he had been happy, working joyfully in the temple, proud to serve not men, but gods.
[ترجمه گوگل]او همیشه خوشحال بود، با شادی در معبد کار می کرد و افتخار می کرد که نه به انسان، بلکه به خدایان خدمت می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه خوشحال بود، با خوشحالی در معبد کار می کرد و از خدمت به انسان ها لذت می برد، اما خدایان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همیشه خوشحال بود، با خوشحالی در معبد کار می کرد و از خدمت به انسان ها لذت می برد، اما خدایان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Finally, the bell rings and kids burst joyfully out the door.
[ترجمه گوگل]بالاخره زنگ به صدا درآمد و بچه ها با خوشحالی از در بیرون زدند
[ترجمه ترگمان]بالاخره زنگ به صدا درآمد و بچه ها با خوشحالی از در بیرون زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بالاخره زنگ به صدا درآمد و بچه ها با خوشحالی از در بیرون زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sandie's vocals, clear as crystal, slipped joyfully into her Morrissey role.
[ترجمه گوگل]آواز سندی که مانند کریستال شفاف بود، با شادی به نقش موریسی او لغزید
[ترجمه ترگمان]صدای sandie مانند کریستال روشن شد و شادمانه در نقش کیتی نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صدای sandie مانند کریستال روشن شد و شادمانه در نقش کیتی نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. At Hermes' words she sprang up joyfully, eager to go.
[ترجمه گوگل]با صحبت های هرمس، او با خوشحالی از جا بلند شد، مشتاق رفتن
[ترجمه ترگمان]با شنیدن این کلمات از جا جست و با شور و شوق از جا جست و مشتاق رفتن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با شنیدن این کلمات از جا جست و با شور و شوق از جا جست و مشتاق رفتن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They greeted him joyfully.
[ترجمه گوگل]با خوشحالی به او سلام کردند
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی او را استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی او را استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The hospital released her, and her family joyfully welcomed her home.
[ترجمه گوگل]بیمارستان او را مرخص کرد و خانواده اش با خوشحالی از او در خانه استقبال کردند
[ترجمه ترگمان]بیمارستان او را آزاد کرد و خانواده اش با خوشحالی از خانه اش استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بیمارستان او را آزاد کرد و خانواده اش با خوشحالی از خانه اش استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Joyfully praise him, Him who brings joy.
[ترجمه گوگل]با شادی او را ستایش کنید، او را که شادی می آورد
[ترجمه ترگمان]کسی که از او تمجید می کند، او را ستایش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کسی که از او تمجید می کند، او را ستایش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Fraternity would become something to celebrate joyfully, and unity would no longer be glum uniformity.
[ترجمه گوگل]برادری تبدیل به چیزی برای جشن گرفتن شادی خواهد شد و اتحاد دیگر یکنواختی غم انگیز نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]برادری برای جشن شادمانی به چیزی تبدیل می شد، و اتحاد دیگر یکدست نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برادری برای جشن شادمانی به چیزی تبدیل می شد، و اتحاد دیگر یکدست نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She slid joyfully down from the bed and hopped across the cold carpet to the window.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از تخت پایین لیز خورد و از روی فرش سرد به سمت پنجره پرید
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی از تخت پایین آمد و از روی فرش سرد به طرف پنجره پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی از تخت پایین آمد و از روی فرش سرد به طرف پنجره پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Is willing sadly to soar with the wind, joyfully shares with you.
[ترجمه گوگل]متأسفانه حاضر است با باد اوج بگیرد، با شادی با شما در میان می گذارد
[ترجمه ترگمان]مایل است که با آن باد موافق باشد و با خرسندی از سهم خود بهره مند گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مایل است که با آن باد موافق باشد و با خرسندی از سهم خود بهره مند گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Today we are joyfully gathered here to celebrate the opening of the 110th session of the China Import and Export Fair, known as the Canton Fair.
[ترجمه گوگل]امروز ما با خوشحالی در اینجا جمع شده ایم تا افتتاحیه 110 امین دوره نمایشگاه واردات و صادرات چین را که به نمایشگاه کانتون معروف است، جشن بگیریم
[ترجمه ترگمان]امروز ما با خوشحالی در اینجا گرد آمده ایم تا افتتاحیه نشست ۱۱۰th نمایشگاه واردات و صادرات چین که به عنوان \"Canton\" معروف است را جشن بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]امروز ما با خوشحالی در اینجا گرد آمده ایم تا افتتاحیه نشست ۱۱۰th نمایشگاه واردات و صادرات چین که به عنوان \"Canton\" معروف است را جشن بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید