jovial

/ˈdʒoʊvɪəl//ˈdʒəʊvɪəl/

معنی: سعید، عیاش، سبک روح، طربانگیز
معانی دیگر: رجوع شود به: jovian، خوش گذران

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: jovially (adv.), joviality (n.)
• : تعریف: heartily cheerful, friendly, and merry; convivial.
مترادف: gleeful, jocose, jocular, jocund, jolly, merry, mirthful
متضاد: cheerless, gloomy, morose
مشابه: buoyant, cheerful, convivial, effervescent, festive, friendly, frolicsome, gay, happy, lighthearted, lively, sociable, vivacious

- We usually think of Santa Claus as a jovial character.
[ترجمه گوگل] ما معمولاً بابانوئل را به عنوان یک شخصیت شاد فکر می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما معمولا به بابا نوئل به عنوان یک شخصیت خوب فکر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You were in a jovial mood at the party last night!
[ترجمه شان] دیشب تو مهمانی، در حالت خوشی بودی
|
[ترجمه گوگل] شما در مهمانی دیشب حال و هوای شادی داشتید!
[ترجمه ترگمان] دیشب تو مهمونی خوش حال بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is a jovial earthy man
او آدمی خرم دل و خاکی است.

2. Father Whittaker appeared to be in a jovial mood.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که پدر ویتاکر حال و هوای شادی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پدر ویتکر به نظر می رسید که خلق خوشی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He seemed a very jovial chap.
[ترجمه گوگل]او یک پسر بسیار شوخ به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او مرد بسیار خوبی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was falsely jovial, with his booming, mirthless laugh.
[ترجمه گوگل]او با خنده‌های پر رونق و بی‌خطرش به دروغ شوخی داشت
[ترجمه ترگمان]او به دروغ، با خوشحالی، با صدای بلند و شاد خود، شوخی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When we next met, he was much more jovial.
[ترجمه گوگل]وقتی ما بعداً ملاقات کردیم، او خیلی شادتر بود
[ترجمه ترگمان]، وقتی همدیگه رو ملاقات کردیم اون خیلی باحال تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Judging by his jovial manner he must have enjoyed his meal.
[ترجمه گوگل]با توجه به رفتار شوخ طبعانه اش، او باید از غذایش لذت برده باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به رفتار jovial باید از غذاش لذت برده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was in a jovial mood.
[ترجمه گوگل]حال و هوای شادی داشت
[ترجمه ترگمان]او خلق خوشی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He addressed me in a jovial manner.
[ترجمه گوگل]با حالتی شوخ طبعانه خطابم کرد
[ترجمه ترگمان]با لحنی حاکی از خوش رویی به من گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On this occasion he was in a jovial, even bantering mood, as I stood beside him facing the camera.
[ترجمه گوگل]در این مناسبت او حالتی شاد و حتی شوخی داشت و من در کنارش رو به دوربین ایستادم
[ترجمه ترگمان]در این موقعیت، هنگامی که کنار او در کنار دوربین ایستاده بودم، خلق خوشی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But Jefferson just nodded, not in his usual jovial manner, and walked off with Brian Harley.
[ترجمه گوگل]اما جفرسون فقط سرش را تکان داد، نه به شکل شوخی معمولی اش، و با برایان هارلی رفت
[ترجمه ترگمان]اما جفرسون فقط سری تکان داد، نه در رفتار همیشگی اش، نه در رفتار همیشگی اش، و با برایان هارلی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her brother, jovial Fabio Sementilli, reinvented his models with gusto while clad in a kilt.
[ترجمه گوگل]برادرش، فابیو سمنتیلی، خوش‌حال، مدل‌های خود را در حالی که کت پوشیده بود، با ذوق و شوق دوباره اختراع کرد
[ترجمه ترگمان]برادر او، فابیو jovial، در حالی که با دامن اسکاتلندی لباس خود را به تن کرده، مدل خود را با اشتها بازسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was a big, happy-go-lucky jovial chap, ever smiling and pleasant.
[ترجمه گوگل]او یک پسر خوشبخت بزرگ و خوش شانس بود، همیشه خندان و دلپذیر
[ترجمه ترگمان]او یک مرد بزرگ و شاد شاد و خوش حال بود که همیشه لبخند می زد و خوشایند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Before it he had been a loud, jovial man, given to spontaneous bursts of affection.
[ترجمه گوگل]قبل از آن، او مردی پر سر و صدا و شوخ بود که در معرض فوران های خود به خودی از محبت بود
[ترجمه ترگمان]پیش از آن مردی با صدای بلند و بانشاط، که خود را به خود جلب کرده بود، از ته دل احساس محبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had a round face made jovial by bright, almost boyish eyes and eyebrows ridiculously small for a man his size.
[ترجمه گوگل]او چهره ای گرد داشت که با چشمان روشن و تقریباً پسرانه و ابروهایی که برای مردی به اندازه او به طرز مضحکی کوچک بودند، شادی بخش بود
[ترجمه ترگمان]چهره ای گرد داشت، با چشمانی روشن و تقریبا پسرانه، که به طرز مضحکی به اندازه یک مرد کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سعید (صفت)
happy, auspicious, blessed, blest, jovial, beatific

عیاش (صفت)
wanton, boon, jovial, bacchanal, epicurean, pleasurable, rackety, free-living, voluptuary, sybaritic

سبک روح (صفت)
merry, gay, jovial, volant, elastic

طرب انگیز (صفت)
jovial

انگلیسی به انگلیسی

• cheerful, merry, convivial, jolly
a jovial person behaves in a cheerful and happy way.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Cheerful and friendly; full of happiness 😄
🔍 مترادف: Joyful
✅ مثال: His jovial nature made him well - liked among his colleagues.
Full of good cheer; friendly and full of joy; characterized by a hearty, joyous humor.
پر از شادی و خوشحالی؛ دوست داشتنی و خوش مشرب؛ دارای شوخ طبعی سرزنده و شاد.
مترادف: Cheerful, merry, jolly
...
[مشاهده متن کامل]

متضاد: Gloomy, morose
مثال؛
His jovial laughter filled the room and lifted everyone's spirits.
The host’s jovial demeanor made the party enjoyable for all the guests.
Despite the bad weather, she remained jovial and kept everyone's mood light.

Jovial describes someone who is full of high spirits, happiness, and cheerfulness.
کسی که سرشار از روحیه، شادی و نشاط است.
مثال؛
He was in a jovial mood at the party.
A person might say, “I love spending time with my jovial friends. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Someone might comment, “The jovial atmosphere at the festival put everyone in a good mood. ”

شادی آور و صمیمانه
آدم مهربان و خوش خلق
لحظات شیرین و دوستانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : joviality
✅️ صفت ( adjective ) : jovial
✅️ قید ( adverb ) : jovially
سرخوش

بپرس