• : تعریف: one whose profession is journalism. • مشابه: reporter
جمله های نمونه
1. a crusading journalist
روزنامه نویس مبارز
2. a polemic(al) journalist
روزنامه نگار جدل دوست
3. a radio journalist
خبرنگار رادیو
4. a sophisticated journalist
یک روزنامه نویس بافرهنگ
5. an old-time journalist
روزنامه نگار پر سابقه
6. A journalist must have a comprehensive knowledge of the city where he or she works.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار باید اطلاعات جامعی از شهری که در آن کار می کند داشته باشد [ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار باید دانش جامعی از شهر داشته باشد که در آن کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A journalist all his life, he's now brought out a book.
[ترجمه Asena] روزنامه نگاری تمام زندگی او است ، او الان کتابی را بیرون آورد
|
[ترجمه گوگل]او یک روزنامه نگار تمام عمرش بود، حالا یک کتاب بیرون آورده است [ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار تمام زندگیش، الان یک کتاب را بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. My former husband is a journalist.
[ترجمه گوگل]شوهر سابقم روزنامه نگار است [ترجمه ترگمان]همسر سابقش یک خبرنگار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Did the BBC act reasonably in sacking the journalist?
[ترجمه گوگل]آیا بی بی سی در اخراج روزنامه نگار معقولانه عمل کرد؟ [ترجمه ترگمان]آیا بی بی سی بطور منطقی اقدام به اخراج خبرنگار کرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A journalist managed to infiltrate the powerful drug cartel.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار موفق شد به کارتل قدرتمند مواد مخدر نفوذ کند [ترجمه ترگمان]یه روزنامه نگار تونست به مافیای مواد مخدر نفوذ کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Michael Cross is a freelance journalist.
[ترجمه گوگل]مایکل کراس یک روزنامه نگار آزاد است [ترجمه ترگمان](مایکل کراس)یک روزنامه نگار مستقل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My job as a journalist is to expose the truth.
[ترجمه گوگل]وظیفه من به عنوان یک روزنامه نگار افشای حقیقت است [ترجمه ترگمان]وظیفه من به عنوان یک روزنامه نگار افشای حقیقت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A journalist should always live up to the ideals of truth, decency, and justice.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار باید همیشه به آرمان های حقیقت، نجابت و عدالت عمل کند [ترجمه ترگمان]روزنامه نگار باید همیشه با آرمان های حقیقت، شرافت و عدالت زندگی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The journalist was probing into several financial scandals.
[ترجمه گوگل]این روزنامه نگار در حال بررسی چندین رسوایی مالی بود [ترجمه ترگمان]این روزنامه نگار در حال تحقیق در مورد چندین رسوایی مالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He is widely admired as a journalist.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک روزنامه نگار بسیار مورد تحسین قرار می گیرد [ترجمه ترگمان]او به طور گسترده ای به عنوان یک روزنامه نگار مورد تحسین قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The senator thoroughly squelched the journalist who tried to interrupt him during his speech.
[ترجمه گوگل]سناتور روزنامهنگاری را که در حین سخنرانی سعی داشت حرفش را قطع کند، به شدت فشار داد [ترجمه ترگمان]سناتور کام لا ساکت بود، روزنامه نگار که می کوشید او را در حین سخنرانی قطع کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The journalist slanted the report so that the mayor was made to appear incompetent.
[ترجمه گوگل]این روزنامهنگار گزارش را به گونهای کج نشان داد که شهردار بیکفایت به نظر برسد [ترجمه ترگمان]روزنامه نگار، این گزارش را به گونه ای کج کرد که شهردار آن را نالایق جلوه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. I started work as a journalist and it was downhill all the way for my health.
[ترجمه گوگل]من کار روزنامه نگاری را شروع کردم و برای سلامتی من سراشیبی بود [ترجمه ترگمان]من کارم را به عنوان یک روزنامه نگار شروع کردم و همه راه برای سلامتی من روی تپه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
روزنامه نگار (اسم)
diarist, journalist, newspaperman, publicist
انگلیسی به انگلیسی
• reporter, one who writes for a newspaper or magazine a journalist is a person who writes, usually about current affairs, for newspapers, magazines, television, or radio.
پیشنهاد کاربران
خبرنگار، روزنامه نگار مثال: The journalist interviewed the politician. خبرنگار با سیاستمدار مصاحبه کرد.
خبرگزار
روزنامه نگاری ( به انگلیسی:journalism ) که گاهی به شکلی اشتباه و غلط، خبرنگاری نامیده می شود، اصطلاحی برای اشاره به حرفه و فعالیت های روزنامه نگاران در رادیو، تلوزیون، روزنامه ( آنلاین یا چاپی ) و اینترنت ... [مشاهده متن کامل]
است و شامل تولید و توزیع محتوای واقعیت محور و روزنامه نگارانه درباره اخبار، رویدادها، ایده ها، تحلیل ها، افراد و تمام پدیده هایی می شود که �موضوعات روز و واقعیت های جامعه� محسوب می شوند. اگرچه که معنای تحت اللفظی این اصطلاح در اکثر زبان ها، به روزنامه و روزنامه نویسی محدود می شود، اما معنای اصلی آن بسیار گسترده تر از فعالیت در روزنامه ها است و شامل تمام رسانه ها می شود؛ همانطور که واژه فارسی روزنامه نگاری از ریشه کلمه ی روزنامه به وجود آمده است، در زبان های فرانسوی، ترکی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و بسیاری از زبان های دیگر هم، همین مسئله وجود دارد؛ مثلا در زبان فرانسوی هم اصطلاح فرانسوی روزنامه نگاری ( journalisme ) از ریشه واژه ای فرانسوی به معنای روزنامه ( journal ) به وجود آمده است؛ با این وجود، معنای اصلی و غیر تحت اللفظی این اصطلاح در تمامی این زبان ها، محدودیتی به روزنامه ندارد و بسیار گسترده تر است. محتوای روزنامه نگارانه علاوه بر آن که به شکلی تولید می شود که قابل درک برای عموم جامعه است، همواره مخاطبانش را تا حدی آگاه می کند. روزنامه نگاری یک حرفه ی مشترک میان بسیاری از فعالان رسانه ای مانند خبرنگاران، گزارشگران، منتقدان فیلم، بسیاری از سازندگان فیلم مستند و اغلب تولید کنندگان محتوا است.
تنها معادل فارسی صحیح برای این واژه، روزنامه نگار است؛ ولی برخی به غلط، خبرنگار را معادل فارسی این واژه در نظر می گیرند. روزنامه نگاری یک حرفه ی گسترده است که خبرنگاری، یکی از انواع آن است . روزنامه نگاری ... [مشاهده متن کامل]
شامل بخش های دیگری مانند گزارشگری و یا حتی نقد فیلم هم می شود. فعالیت روزنامه نگاری محدود به روزنامه های چاپی نیست و شامل روزنامه های آنلاین، وب سایت ها، رادیو و تلوزیون می شود.
person who writes articles مقاله نویس
روزنامه نگار ، خبـرنگار
A journalist is a person who writes for newspapers. ^_^