jot

/ˈdʒɑːt//dʒɒt/

معنی: ذره، نقطه
معانی دیگر: سر سوزن، خرده، (معمولا با: down) یادداشت کردن، (به طور تند و خلاصه) نوشتن، با شتاب نوشتن معمولا با down

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jots, jotting, jotted
• : تعریف: to write hurriedly and informally (usu. fol. by down).
مترادف: note, scrawl, scribble
مشابه: record, scratch, take, write

- Let me jot down that recipe.
[ترجمه گوگل] اجازه دهید آن دستور را یادداشت کنم
[ترجمه ترگمان] اجازه بدهید این دستورالعمل را یادداشت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a very tiny part; bit.
مترادف: bit, hint, iota, smidgen, touch, trace
مشابه: crumb, grain, little, modicum, part, speck, suggestion, tincture, tinge, trifle

جمله های نمونه

1. there is not a jot of truth in what he says
ذره ای حقیقت در حرف هایش وجود ندارد.

2. I'll just jot down their phone number before I forget it.
[ترجمه گوگل]من فقط شماره تلفن آنها را یادداشت می کنم قبل از اینکه آن را فراموش کنم
[ترجمه ترگمان]قبل از انکه آن را فراموش کنم، شماره تلفن آن ها را کم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Could you just jot his name on there?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید فقط نام او را در آنجا بنویسید؟
[ترجمه ترگمان]میشه اسمش رو بذاری اونجا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let me jot down your number and I'll call you tomorrow.
[ترجمه گوگل]بذار شمارهتو یادداشت کنم فردا باهات تماس میگیرم
[ترجمه ترگمان]شماره تلفنت را به من بده و فردا بهت زنگ می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could you jot your address and phone number in my address book?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید آدرس و شماره تلفن خود را در دفترچه آدرس من بنویسید؟
[ترجمه ترگمان]می توانید آدرس و شماره تلفن خود را در دفتر آدرس من jot؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It makes not one jot of difference.
[ترجمه گوگل]یک ذره تفاوت ایجاد نمی کند
[ترجمه ترگمان]این یک ذره اختلاف نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Listen carefully to the instructions and jot them down.
[ترجمه گوگل]با دقت به دستورالعمل ها گوش دهید و آنها را یادداشت کنید
[ترجمه ترگمان]به دقت به دستورها گوش بدهید و آن ها را jot کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't care a jot for their feelings.
[ترجمه گوگل]من به احساسات آنها اهمیت نمی دهم
[ترجمه ترگمان]من به احساسات آن ها ذره ای اهمیت نمی دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I carry a notebook so that I can jot down any ideas.
[ترجمه گوگل]من یک دفترچه به همراه دارم تا بتوانم هر ایده ای را یادداشت کنم
[ترجمه ترگمان]من یک دفترچه یادداشت دارم که بتوانم نظری به آن بیندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was not a jot of humour in the man.
[ترجمه گوگل]ذره ای شوخ طبعی در مرد وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در این مرد اثری از شوخ طبعی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's not a jot of truth in what he says .
[ترجمه گوگل]در حرف های او ذره ای حقیقت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در آنچه می گوید ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'll jot down their address before I forget it.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه فراموشش کنم آدرسشان را یادداشت می کنم
[ترجمه ترگمان]من آدرس آن ها را قبل از اینکه آن را فراموش کنم، یادداشت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's not a jot of truth in his story.
[ترجمه گوگل]در داستان او ذره ای حقیقت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در داستان او ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Keep a pad handy to jot down queries as they occur.
[ترجمه گوگل]یک صفحه در دسترس داشته باشید تا پرس و جوها را در صورت وقوع یادداشت کنید
[ترجمه ترگمان]برای jot پرس و جوها به هنگام رخ دادن پرس و جو استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

نقطه (اسم)
stop, ace, speck, point, spot, dot, part, jot, period, mark, prick, mote, minim, iota, plot, fleck, full stop, splotch, punctation, speckle, tittle

انگلیسی به انگلیسی

• little bit, tiny amount
scribble down, write down in a hurry
if you jot something down, you write it down in the form of a short informal note.

پیشنهاد کاربران

( با عجله ) یادداشت کردن. نوشتن ۲. ذره. خرده. سرسوزن
مثال:
They jotted everything down.
آنها همه چیز را با عجله یاداشت کردند.
تندنویسی کردن
هول هولکی یادداشت برداشتن
نت برداری کردن

بپرس