jollity

/ˈdʒɒlɪti//ˈdʒɒlɪti/

معنی: کیف، خوشی، عیاشی، خوش وقتی، زیور، عیش
معانی دیگر: شنگولی، شادی، خرمدلی، شوخی، نشاط، طرب، عیشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: jollities
(1) تعریف: the state or quality of being merry; gaiety.
متضاد: somberness
مشابه: gaiety, mirth

- The jollity of the party increased significantly after someone initiated a talent show.
[ترجمه گوگل] پس از اینکه شخصی یک نمایش استعدادیابی را راه اندازی کرد، شادی مهمانی به طور قابل توجهی افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] پس از شروع یک برنامه استعداد، خوشحالی حزب به طور معنی داری افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) merry activities.

جمله های نمونه

1. It was a memorable night of riotous jollity.
[ترجمه گوگل]شبی به یاد ماندنی با شادی آشوبگرانه بود
[ترجمه ترگمان]اون شب خاطره انگیز بود! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mood of enforced jollity is simply inappropriate for the Mahler Fifth.
[ترجمه گوگل]حال و هوای شادی اجباری برای مالر پنجم نامناسب است
[ترجمه ترگمان]حالت of اجباری برای پنجم Mahler نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is another night of jollity in our frozen village.
[ترجمه گوگل]این یک شب دیگر از شادی در روستای یخ زده ما است
[ترجمه ترگمان]این هم یک شب دیگر پر از شادی و شادی و سرور ما در دهکده frozen است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But all the jollity doesn't totally obscure his illegal activities.
[ترجمه گوگل]اما این همه شادی فعالیت های غیرقانونی او را کاملاً پنهان نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما all که تمام فعالیت های غیر قانونی او را از خود دور نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Much laughter, jollity, and anticipation of a successful 12 months ahead with a government on the run.
[ترجمه گوگل]خنده، شادی و انتظار برای 12 ماه موفقیت آمیز با دولتی در حال فرار
[ترجمه ترگمان]خنده، خوشحالی، و پیش بینی موفقیت در ۱۲ ماه آینده با دولت در حال اجرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Adding to the noise and jollity were a shooting gallery and coconut shy.
[ترجمه گوگل]یک گالری تیراندازی و خجالتی نارگیل به سر و صدا و شادی اضافه می کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر سر و صداها و خوشحالی، یک گالری عکاسی و نارگیل خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Straightway the jollity broke loose again with the reading of the names.
[ترجمه گوگل]بلافاصله با خواندن اسامی شادی دوباره از بین رفت
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، پس از آن که دوباره به خواندن اسامی اسامی پرداخت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That kind of jollity was not for him, it never had been and never would be.
[ترجمه گوگل]این نوع شادی برای او نبود، هرگز نبوده و نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]این نوع of برای او نبود، هرگز چنین نبود و هرگز هم نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was as Hester said unwonted jollity that brightened the faces of the people.
[ترجمه گوگل]همانطور که هستر گفت شادی ناخواسته چهره مردم را درخشان کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که \"هستر\" گفت، شادی غیر معمول، چهره مردم را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yet in the midst of all the jollity, he felt a little forlorn.
[ترجمه گوگل]با این حال، در میان آن همه شادی، کمی احساس کسالت کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در میان همه شادی، احساس تنهایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You, Rambo, come and play soldiers with me down on Jollity Farm.
[ترجمه گوگل]تو، رمبو، بیا و در مزرعه جولیتی با من سرباز بازی کن
[ترجمه ترگمان]تو هم می توانی با من در مزرعه jollity با من سرباز بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But this occupied little time; and then, business over, there followed an hour of unrestrained jollity.
[ترجمه گوگل]اما این زمان کمی را اشغال کرد و سپس، کسب و کار به پایان رسید، یک ساعت از شادی بی بند و بار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما این مدت کمی اشغال شده بود، و بعد، کار به پایان رسید و یک ساعت و ساعتی از jollity را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And yet an amazing amount of good feeling, and even jollity, cropped out between these opposed pickets at times.
[ترجمه گوگل]و با این حال، مقدار شگفت انگیزی از احساس خوب، و حتی شادی، در برخی مواقع بین این گروه های مخالف ظاهر می شد
[ترجمه ترگمان]و با این حال، مقدار شگفت انگیزی از احساس خوب، و حتی شادی، که میان این دسته های مخالف در زمان کوتاه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He looked at her with a kind of boozy jollity.
[ترجمه گوگل]با نوعی شوخ طبعی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با نوعی شادی مستانه به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیف (اسم)
pleasure, bag, briefcase, valise, titillation, revel, intoxication, kef, jollity

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

عیاشی (اسم)
debauch, spree, orgy, debauchery, binge, revelry, carousal, carouse, dissipation, jollity, saturnalia

خوش وقتی (اسم)
happiness, pleasure, enjoyment, gladness, jollity

زیور (اسم)
ornament, jewel, jollity, finery

عیش (اسم)
mirth, pleasure, luxury, jollity, living in pleasure, pleasance

انگلیسی به انگلیسی

• gaiety, festivity, merriment
jollity is cheerful behaviour; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس