jointed

/ˌdʒɔɪntəd//ˈdʒoɪntɪd/

بنددار، مفصل دار، تاشو، خم شو، بند بند

جمله های نمونه

1. jointed boards
تخته های به هم وصل شده

2. a jointed chicken
(گوشت) مرغ شقه شده (با استخوان)

3. a jointed doll
عروسک مفصل دار (خم شو)

4. a table with jointed legs
میزی با پایه های تاشو (خم شونده)

5. the stones are jointed nicely
سنگ ها خوب به هم جور شده اند.

6. the table's legs are jointed
پایه های میز تاشو هستند.

7. The group of jointed animals known as arthropods includes scorpions and spiders, and almost all of these are venomous.
[ترجمه گوگل]گروهی از حیوانات مفصلی که به نام بندپایان شناخته می شوند شامل عقرب و عنکبوت هستند و تقریباً همه آنها سمی هستند
[ترجمه ترگمان]گروهی از حیوانات jointed که به عنوان بندپایان شناخته می شوند شامل عقرب و عنکبوت، و تقریبا همه اینها سمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We commence with the idealized freely jointed chain, which may be described exactly and also by several very useful approximations.
[ترجمه گوگل]ما با زنجیره ایده‌آل با اتصال آزاد شروع می‌کنیم، که ممکن است دقیقاً و همچنین با چندین تقریب بسیار مفید توصیف شود
[ترجمه ترگمان]ما با یک زنجیره کامل به صورت ایده آل شروع می کنیم، که می توان آن را دقیقا و نیز با چندین تقریب بسیار مفید توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unmarked boxes of jointed meat with forged inspection stamps are being sold into the bulk meat trade.
[ترجمه گوگل]جعبه های بدون علامت از گوشت درز دار با مهر بازرسی جعلی در تجارت گوشت فله فروخته می شود
[ترجمه ترگمان]جعبه های unmarked گوشت به هم پیوسته با تمبرهای جعلی در حال فروش به بخش عمده گوشت و گوشت فروخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fishermen used long, jointed, cane poles.
[ترجمه گوگل]ماهیگیران از میله های عصایی بلند و مفصلی استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]ماهیگیران از بلند کردن چوب بلند و بلند عصا استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The carpenter jointed two pieces of wood.
[ترجمه گوگل]نجار دو تکه چوب را پیوند زد
[ترجمه ترگمان]نجار دو تکه چوب بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A flute is made of wood or metal in three jointed sections.
[ترجمه گوگل]فلوت از چوب یا فلز در سه قسمت مفصلی ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]یک فلوت از چوب یا فلز در سه بخش مفصل دار ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, others appear to be made up in regular jointed sections which do not conform to the natural lines of cleavage.
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر می رسد برخی دیگر در بخش های مفصلی منظم ساخته شده اند که با خطوط طبیعی برش مطابقت ندارند
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسد که برخی دیگر در بخش های منظم jointed ساخته شده اند که با خطوط طبیعی تقسیم همخوانی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At last she stood naked, her long legs like a jointed wooden doll's, ready for her bath.
[ترجمه گوگل]در نهایت او برهنه ایستاد، پاهای بلندش مانند عروسک چوبی متصل شده، آماده حمام کردنش بود
[ترجمه ترگمان]سرانجام برهنه ایستاد، پاهای بلندش مثل یک عروسک چوبی برای حمام آماده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such buds containing re-aggregated cells do not develop normally but they can form jointed cartilage elements and sometimes very good-looking digit-like structures.
[ترجمه گوگل]چنین جوانه‌هایی که حاوی سلول‌های دوباره تجمع یافته هستند به طور طبیعی رشد نمی‌کنند، اما می‌توانند عناصر غضروف مفصلی و گاهی ساختارهای انگشت مانند بسیار زیبا را تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]چنین buds حاوی سلول های re به طور طبیعی توسعه نمی یابند، اما می توانند عناصر غضروف jointed و برخی اوقات بسیار زیبا مانند را تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But like all armoured animals they have sacrificed flexibility for security and must now be content with a stiffly jointed existence.
[ترجمه گوگل]اما مانند همه جانوران زره پوش، انعطاف پذیری را فدای امنیت کرده اند و اکنون باید به وجودی به هم پیوسته بسنده کنند
[ترجمه ترگمان]اما مانند همه حیوانات مسلح، آن ها انعطاف پذیری خود را برای امنیت قربانی کرده اند و اکنون باید به نوعی از وجود stiffly راضی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] بنددار، بندبند وقتی قسمت های سفت بدن به کمک منطقه نرم وقابل انعطاف به هم متصل می شوند گفته می شود که بدن پیوند خورده است .

انگلیسی به انگلیسی

• having joints
something that is jointed has joints that move.

پیشنهاد کاربران

jointed ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: درزه‏دار
تعریف: ویژگی سنگی که درزه‏های فراوانی دارد
joints
متصل
وصل شدن

بپرس