jocosity

/dʒoʊˈkɒsɪti//dʒəʊˈkɒsɪti/

معنی: ظرافت، شوخی، خوش مزگی، بذله گویی
معانی دیگر: شوخ دلی، خرم دلی، خوشحالی

جمله های نمونه

1. It made fun of Confucius by jocosity and ironic style of writing, expressed Zhuangzi s extremely ideal—sage not to die, the big robber continued.
[ترجمه گوگل]دزد بزرگ ادامه داد: این کار کنفوسیوس را با شوخ طبعی و سبک نوشتاری طعنه آمیز به تمسخر می گرفت، و بیانگر ایده بسیار عالی ژوانگزی بود - حکیم برای نمردن
[ترجمه ترگمان]دزد بزرگ ادامه داد که کنفسیوس را با سبک jocosity و سبک خنده دار نویسندگی مسخره می کرد و اظهار داشت که عاقل است - عاقل است که بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A distinguish feature of post-modern text is its jocosity writing style.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های متمایز متن پست مدرن، سبک نوشتاری جوکوزیستی آن است
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی متمایز از متن پست مدرن سبک نوشتاری آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Based on the description and inspection to the Huagudeng, this text points out: performing arts, Common Events, ad-lib and jocosity festival are the four main artistic characteristics of it.
[ترجمه گوگل]این متن بر اساس توضیحات و بازرسی به Huagudeng اشاره می کند: هنرهای نمایشی، رویدادهای مشترک، جشنواره ad-lib و jocosity چهار ویژگی هنری اصلی آن است
[ترجمه ترگمان]این متن براساس توصیف و بازرسی to، این نکات را نشان می دهد: هنرهای نمایشی، رویداده ای مشترک، festival - lib و festival، چهار ویژگی هنری اصلی آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Record of a Journey to the West is a tragic story written in the appearance of a comedy by the author and it is a jocosity depiction of survival consciousness.
[ترجمه گوگل]رکورد یک سفر به غرب، داستانی غم انگیز است که در ظاهر کمدی توسط نویسنده نوشته شده و تصویری شوخ طبعانه از آگاهی بقا است
[ترجمه ترگمان]ثبت سفر به غرب داستانی تراژیک است که در ظاهر یک کمدی نوشته شده توسط نویسنده نوشته شده و یک نمایش jocosity از آگاهی بقا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Through his researches on the image system figured by Rabelais, Bakhtin has blazoned forth a concept of "macro-death" with dualism and jocosity .
[ترجمه گوگل]باختین از طریق تحقیقات خود در مورد سیستم تصویری که توسط رابله ترسیم شده است، مفهومی از «مرگ کلان» را با دوگانگی و جوکوسیتی مطرح کرده است
[ترجمه ترگمان]از طریق تحقیقات او بر روی سیستم تصویر که توسط رابله ساخته شده است، Bakhtin مفهوم \"مرگ بر ماکرو\" را با دوگانگی و jocosity بیان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The overall style is expressed in the form of humor, jocosity and exaggeration, which belongs to the classical theme beneficial to all ages and never tired of seeing.
[ترجمه گوگل]سبک کلی در قالب طنز، شوخ طبعی و اغراق بیان می شود که متعلق به تم کلاسیک مفید برای همه سنین است و هرگز از دیدن آن خسته نمی شود
[ترجمه ترگمان]سبک کلی به شکل شوخ طبعی، jocosity و اغراق بیان می شود، که به موضوع کلاسیک برای همه سنین مفید است و هرگز از دیدن آن خسته نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The body feature of the Network Video Arts is characterized by its pornography, jocosity and narcissism.
[ترجمه گوگل]ویژگی بدنی شبکه ویدئو آرتز با پورنوگرافی، شوخ طبعی و خودشیفتگی آن مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی بدن هنرهای تصاویر ویدیویی آن با پورنوگرافی، jocosity و خودشیفتگی مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظرافت (اسم)
agility, adroitness, delicacy, elegance, grace, airiness, daintiness, concinnity, jocularity, gumption, jocosity, quick-wittedness, wittiness

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

خوش مزگی (اسم)
relish, flavor, gust, joke, humor, jest, bon mot, jocularity, zest, sapidity, jocosity, nice taste, pepper

بذله گویی (اسم)
jest, wit, pleasantry, jocosity, waggery, witticism

انگلیسی به انگلیسی

• cheerfulness, joking, fun

پیشنهاد کاربران

بپرس