jobless

/ˈdʒɑːbləs//ˈdʒɒbləs/

بیکار، نیازمند به کار، وابسته به بیکاری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: denoting or pertaining to persons who do not have jobs.
مشابه: idle, unemployed

- The jobless rate is increasing.
[ترجمه گوگل] نرخ بیکاری در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان] نرخ بیکاری در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: joblessness (n.)
• : تعریف: those who do not have jobs (usu. prec. by the).
مشابه: unemployed

- The measure is designed to help the jobless.
[ترجمه گوگل] این اقدام برای کمک به بیکاران طراحی شده است
[ترجمه ترگمان] این اقدام برای کمک به بیکاران طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. jobless training
آموزش بیکاران

2. the jobless old man was apprehensive of the future
پیرمرد بیکار نگران آینده بود.

3. the jobless
بیکاران

4. he is presently jobless
او فعلا بیکار است.

5. the dreary sketch of jobless people in a breadline
تصویر غم انگیز افراد بیکار در صف نان

6. suddenly i realized that i was jobless and adrift
ناگهان احساس کردم که بی کار و سرگردانم.

7. They joined the ranks of the jobless.
[ترجمه گوگل]به صف بیکاران پیوستند
[ترجمه ترگمان]آن ها به صفوف بیکاران می پیوندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jobless and penniless, he had to sleep rough in the fields for several months.
[ترجمه گوگل]او که بیکار و بی پول بود مجبور شد چندین ماه در مزارع خشن بخوابد
[ترجمه ترگمان]Jobless و بی پول، چند ماه در مزارع به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Callum, recently arrived in Glasgow, is jobless, homeless, friendless, and suffering from culture shock.
[ترجمه گوگل]کالوم که به تازگی به گلاسکو آمده است، بیکار، بی خانمان، بی دوست و از شوک فرهنگی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]Callum که به تازگی وارد گلاسگو شده است بی کار، بی خانمان، بی کس و بی کس است و از شوک فرهنگی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Army has set up mechanisms to help jobless ex-soldiers get work.
[ترجمه گوگل]ارتش مکانیسم هایی را برای کمک به سربازان سابق بیکار ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]ارتش مکانیزم هایی را برای کمک به سربازان سابق بی کار تنظیم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Employment agencies were besieged by the jobless.
[ترجمه گوگل]آژانس های کاریابی توسط بیکاران محاصره شده بودند
[ترجمه ترگمان]آژانس های استخدام توسط بیکاران محاصره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Friendless and jobless, he wondered how he would survive the year ahead.
[ترجمه گوگل]بی دوست و بیکار، او در این فکر بود که چگونه سال پیش رو زنده بماند
[ترجمه ترگمان]او که بی کار و بی کار بود، در این فکر بود که چگونه سال آینده زنده خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The film company collapsed, leaving Chris jobless and minus his life savings.
[ترجمه گوگل]شرکت فیلم سقوط کرد و کریس را بیکار کرد و پس انداز زندگی او را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]شرکت فیلم سقوط کرد، کریس بی کار شد و من های صرفه جویی در عمرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The consultant seeks to match up jobless professionals with small companies in need of expertise.
[ترجمه گوگل]این مشاور به دنبال تطبیق حرفه ای های بیکار با شرکت های کوچکی است که به تخصص نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]این مشاور به دنبال انطباق با افراد بی کار بی کار با شرکت های کوچک در نیاز به تخصص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such a system penalized the jobless.
[ترجمه گوگل]چنین سیستمی بیکاران را جریمه می کرد
[ترجمه ترگمان]چنین سیستمی بیکاری را تاوان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unemployed persons, unemployed people collectively
unemployed
someone who is jobless does not have a job, but would like one. adjective here but can also be used as a plural noun. e.g. we have to do more for the poor and the jobless.

پیشنهاد کاربران

between jobs
عاطل
jobless = workless = out of job = out of work
بیکار، بدون شغل

بپرس