jobholder

/ˈdʒɑːbˌhoʊldər//ˈdʒɒbˌhəʊldə/

معنی: کارمند، عضو ثابت موسسه
معانی دیگر: کارمند (به ویژه کارمند دولت)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone who is steadily employed.

جمله های نمونه

1. There he learned that as a jobholder he lacked the power to do what needed to be done to create high-quality publications.
[ترجمه گوگل]در آنجا او متوجه شد که به عنوان یک صاحب شغل، فاقد قدرت انجام کارهای لازم برای ایجاد نشریات با کیفیت بالا است
[ترجمه ترگمان]در آنجا او یاد گرفت که به عنوان یک jobholder فاقد قدرت برای انجام کاری است که باید برای ایجاد نشریات با کیفیت بالا انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If the jobholder makes a serious mistake or error in performing required duties, what would be the cost to management?
[ترجمه گوگل]اگر صاحب شغل در انجام وظایف مورد نیاز مرتکب اشتباه یا خطای جدی شود، هزینه مدیریت چقدر خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]اگر the یک اشتباه یا خطا در انجام وظایف مورد نیاز مرتکب شود، هزینه مدیریت چه خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The future employee-development program is going to be much more like a program for self-employed entrepreneurs than a program for jobholders.
[ترجمه گوگل]برنامه توسعه کارکنان آینده بسیار بیشتر شبیه برنامه ای برای کارآفرینان خوداشتغال خواهد بود تا برنامه ای برای افراد شاغل
[ترجمه ترگمان]برنامه توسعه کارمند آینده بیشتر شبیه برنامه ای برای کارآفرینان به کار گرفته شده برای کارآفرینان است تا برنامه ای برای jobholders
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If someone is classified as non-essential for snow-day purposes, the country can probably survive if that position is not filled when the jobholder quits or retires.
[ترجمه گوگل]اگر فردی برای اهداف روز برفی به عنوان غیر ضروری طبقه بندی شود، کشور احتمالاً می تواند زنده بماند اگر این موقعیت زمانی که صاحب شغل استعفا دهد یا بازنشسته شود، پر نشود
[ترجمه ترگمان]اگر کسی به عنوان یک هدف غیر ضروری برای اهداف روز برفی طبقه بندی شود، این کشور احتمالا در صورتی می تواند زنده بماند که that کناره گیری کند یا بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Role behaviors are the behaviors required of an individual in his or her role as a jobholder in a social work environment.
[ترجمه گوگل]رفتارهای نقشی، رفتارهای مورد نیاز یک فرد در نقش خود به عنوان صاحب شغل در محیط کار اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]رفتارهای نقش، رفتارها و رفتارهایی است که فرد در نقش خود به عنوان a در محیط کار اجتماعی مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They can limit the scope of activities of the jobholder, reducing organizational flexibility.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دامنه فعالیت های صاحب شغل را محدود کرده و انعطاف سازمانی را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند دامنه فعالیت های of را محدود کرده و انعطاف پذیری سازمانی را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If so, give their job titles and a brief description of their responsibilities Position supervised Responsibilities What essential(important) functional duties does the jobholder perform regularly?
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، عناوین شغلی و شرح مختصری از مسئولیت های آنها را ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، عناوین شغلی خود را به آن ها بدهید و شرح مختصری از مسیولیت های خود را در موقعیت تحت نظارت قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارمند (اسم)
member, employee, employe, jobholder

عضو ثابت موسسه (اسم)
jobholder

انگلیسی به انگلیسی

• person who holds a job, worker, employee; state employee (slang)

پیشنهاد کاربران

This term simply refers to someone who holds a job or is employed.
این اصطلاح صرفاً به شخصی اطلاق می شود که شغلی دارد یا شاغل است.
“The majority of jobholders in this company are millennials. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a discussion about job satisfaction, a person might ask, “Are you a happy jobholder?”
A recruiter might use the term when describing a candidate, “We’re looking for experienced jobholders with strong leadership skills. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-employ/

بپرس