jobbery

/ˈdʒɒbəri//ˈdʒɒbəri/

معنی: سوء استفاده، سودجویی، کارچاقکنی
معانی دیگر: (انگلیس) زد و بند، سو استفاده (در امور عمومی)، اختلاس، مقاطعه

جمله های نمونه

1. To overdo anything public may lead to jobbery, while appropriate selfishness may promote the growth.
[ترجمه گوگل]افراط در هر کاری عمومی ممکن است منجر به اشتغال شود، در حالی که خودخواهی مناسب ممکن است باعث رشد شود
[ترجمه ترگمان]افراط در هر چیزی ممکن است منجر به jobbery شود، در حالی که خودخواهی مناسب ممکن است رشد را ارتقا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was inexperienced in stock jobbery and got his fingers burned in the stock market.
[ترجمه گوگل]او در کار بورس بی تجربه بود و انگشتانش در بورس سوخت
[ترجمه ترگمان]او در بازار سهام بی تجربه و بی تجربه بود و انگشتانش را در بازار سهام به آتش می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Organization of a few rural economics is on fund management, the tendency occurance of jobbery.
[ترجمه گوگل]سازمان دهی چند اقتصاد روستایی بر مدیریت صندوق، گرایش بروز شغل است
[ترجمه ترگمان]سازمان چند اقتصاد روستایی وابسته به مدیریت سرمایه، گرایش occurance از jobbery است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Party B causes great loss to Party A due to its breach of duty and jobbery.
[ترجمه گوگل]حزب B به دلیل تخطی از وظیفه و شغل، ضرر زیادی به حزب الف وارد می کند
[ترجمه ترگمان]حزب B سبب از دست رفتن بزرگی به حزب A به دلیل نقض وظایف و jobbery می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, those gent, trustee people often handle unjust, even somebody battles situation infestation, jobbery.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن افراد نجیب و معتمد اغلب با ناعادلانه برخورد می‌کنند، حتی کسی با هجوم موقعیت‌ها، شغل‌سازی مبارزه می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این آقایان، امین افراد اغلب ناعادلانه رفتار می کنند، حتی کسانی که در حال مبارزه با هجوم اوضاع هستند، jobbery
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Party B causes great loss to A due to its breach of duty and jobbery.
[ترجمه گوگل]حزب B به دلیل تخطی از وظیفه و شغل، ضرر زیادی به A وارد می کند
[ترجمه ترگمان]حزب B سبب از دست رفتن بزرگی به دلیل نقض وظایف و jobbery می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء استفاده (اسم)
graft, abusage, misuse, ill use, jobbery, ill usage, ill-treatment

سودجویی (اسم)
jobbery

کارچاق کنی (اسم)
jobbery

انگلیسی به انگلیسی

• exploitation of a position for personal profit, corruption

پیشنهاد کاربران

Engaging in corrupt practices or dishonesty, especially in relation to business or public office. “Jobbery” is a slang term often used to refer to bribery or corruption.
درگیر شدن در فساد یا عدم صداقت، به ویژه در رابطه با کسب و کار یا مشاغل دولتی.
...
[مشاهده متن کامل]

"jobbery" یک اصطلاح عامیانه است که اغلب برای اشاره به رشوه یا فساد استفاده می شود.
مثال؛
The mayor was involved in all sorts of jobbery during his time in office.
In a discussion about politics, someone might say, “The jobbery in this government is rampant. ”
A person might criticize, “The system is broken when jobbery goes unpunished. ”

بپرس