jimmy

/ˈdʒɪmi//ˈdʒɪmi/

معنی: دیلم، با دیلم باز کردن
معانی دیگر: (با دیلم یا ابزار همانند) در یا پنجره را به زور باز کردن (jemmy هم می گویند)، دیلم کوتاه (که دزدان با آن در و پنجره را باز می کنند)، چالاک، چابک دست، ماهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: jimmies
• : تعریف: a small crowbar often used by burglars.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jimmies, jimmying, jimmied
• : تعریف: to pry or force open by using a jimmy or the like.
مشابه: pry

جمله های نمونه

1. I bought a brick of ice cream for Jimmy.
[ترجمه گوگل]یک آجر بستنی برای جیمی خریدم
[ترجمه ترگمان]من یه آجر برای جیمی خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jimmy has been made dinner money monitor.
[ترجمه گوگل]جیمی برای نظارت بر پول شام ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]جیمی برای شام پول شام درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jimmy slouched back in his chair.
[ترجمه گوگل]جیمی روی صندلیش خم شد
[ترجمه ترگمان]جیمی به پشتی صندلی اش تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That little scamp Jimmy has hidden my slippers again!
[ترجمه گوگل]اون جیمی کوچولو دوباره دمپایی هایم را پنهان کرده است!
[ترجمه ترگمان]این بیچاره جیمی کوچولو دوباره دمپایی منو قایم کرده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jimmy was still dazed by the blow to his head.
[ترجمه گوگل]جیمی هنوز از ضربه ای که به سرش وارد شده بود گیج شده بود
[ترجمه ترگمان]جیمی هنوز گیج و مبهوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jimmy is a very clingy child.
[ترجمه گوگل]جیمی بچه بسیار چسبنده ای است
[ترجمه ترگمان]جیمی بچه خیلی خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jimmy stretched out his hand to take the candy.
[ترجمه گوگل]جیمی دستش را دراز کرد تا آب نبات را بگیرد
[ترجمه ترگمان]جیمی دستش را دراز کرد تا آب نبات را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jimmy had nothing on but his socks.
[ترجمه گوگل]جیمی چیزی جز جوراب هایش نداشت
[ترجمه ترگمان]جیمی چیزی جز جوراب نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jimmy Buffett's music conjures up a warm night in the tropics.
[ترجمه گوگل]موسیقی جیمی بافت یک شب گرم را در مناطق استوایی تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]موسیقی جیمی بافت یک شب گرم در مناطق استوایی را تداعی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jimmy has been made monitor.
[ترجمه گوگل]جیمی مانیتور شده است
[ترجمه ترگمان] جیمی مانیتور رو درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Middlesbrough's Jimmy Phillips was sent off for fouling Steve Tilson.
[ترجمه گوگل]جیمی فیلیپس از میدلزبورو به دلیل خطا در استیو تیلسون از بازی اخراج شد
[ترجمه ترگمان]جیمی فیلیپس از میدلزبورو برای رسوب دادن استیو Tilson فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jimmy was a great support to us when father died.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پدر درگذشت جیمی حمایت بزرگی برای ما بود
[ترجمه ترگمان]وقتی پدر مرد، جیمی خیلی از ما حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No, Jimmy, don't touch that switch.
[ترجمه گوگل]نه، جیمی، به آن سوئیچ دست نزن
[ترجمه ترگمان] نه، \"جیمی\"، اون سوئیچ رو دست نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Audrey and Jimmy are to be married in June.
[ترجمه گوگل]آدری و جیمی قرار است در ماه ژوئن ازدواج کنند
[ترجمه ترگمان]آدری و جیمی قرار است در ماه ژوئن ازدواج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jimmy looks like a million dollars.
[ترجمه گوگل]جیمی شبیه یک میلیون دلار است
[ترجمه ترگمان]جیمی \"به نظر یه میلیون دلار میاد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیلم (اسم)
lever, auger, crowbar, jimmy, crow, gad, gavelock, pry, wimble

با دیلم باز کردن (فعل)
jimmy

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (form of james); rare female name; informal way of addressing a man whose name is not known (used in scotland)
type of crowbar, tool used to force open doors or windows (also jemmy)
open using a crowbar, break in with the help of a jimmy
a jimmy is the same as a jemmy; used in american english.

پیشنهاد کاربران

بپرس