jell

/ˈdʒel//dʒel/

معنی: لرزانک، بستن، دلمه شدن، ماسیدن
معانی دیگر: (عامیانه) شکل دادن به، شکل گرفتن (gel هم می نویسند)، ژله شدن، به صورت ژله در آمدن یا درآوردن، به صورت لرزانک در آمدن، (محلی) رجوع شود به: jelly، منجمد کردن، سفت کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jells, jelling, jelled
(1) تعریف: to solidify or congeal; become like a gel or jelly.
مشابه: congeal

- The liquid will jell when it cools.
[ترجمه گوگل] وقتی مایع خنک شد ژله می شود
[ترجمه ترگمان] مایع وقتی سرد می شود که خنک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of plans, ideas, or the like, to take on a definite form; crystallize.

- Over the months, his plan of escape jelled in his mind.
[ترجمه گوگل] در طول ماه ها، نقشه فرار او در ذهنش نقش بست
[ترجمه ترگمان] در طی ماه ها نقشه فرارش در ذهنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause to solidify.

(2) تعریف: to cause to take on definite form.
اسم ( noun )
• : تعریف: a gel or jelly.

جمله های نمونه

1. i did not understand the story at all because its parts did not properly jell
اصلا داستان رانفهمیدم چون جزئیات آن درست شکل نیافته بود.

2. My ideas are beginning to jell.
[ترجمه گوگل]ایده های من شروع به ژل شدن کرده است
[ترجمه ترگمان]ایده های من کم کم دارند jell می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of their high pectin content, quinces jell much more quickly than almost any other fruit.
[ترجمه گوگل]به دلیل محتوای پکتین بالایی که دارد، ژله به بسیار سریعتر از هر میوه دیگری است
[ترجمه ترگمان]به دلیل محتوای بالای their، quinces خیلی سریع تر از تقریبا هر میوه دیگر حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ballet definitely didn't jell with the image of super-macho, cool-as-ice City slicker.
[ترجمه گوگل]باله قطعاً با تصویر یک شهر فوق‌العاده ماچو و باحال مثل یخ سازگار نبود
[ترجمه ترگمان]اما باله به طور قطع با تصویر of، macho، سرد و سرد ساخته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The plan began to jell.
[ترجمه گوگل]طرح شروع به ژل شدن کرد
[ترجمه ترگمان] نقشه شروع به ژله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The machine is suited for jell, fructi - milk, fructi - succus, seasoning washer and so on filling and closing.
[ترجمه گوگل]این دستگاه برای ژله، فروکتی - شیر، فروکتی - ساکوس، واشر چاشنی و غیره برای پر کردن و بستن مناسب است
[ترجمه ترگمان]این دستگاه برای jell، fructi - شیر، fructi - succus، واشر ادویه و به همین منظور در پر کردن و بسته شدن مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wait till my plans jell a bit.
[ترجمه گوگل]صبر کنید تا برنامه های من کمی به جریان بیفتد
[ترجمه ترگمان] صبر کن تا برنامه های من یکم ژله بخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boil the jam until it jell.
[ترجمه گوگل]مربا را بجوشانید تا ژله شود
[ترجمه ترگمان] مربا رو انقدر جوش بیار که ژله بخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Somehow, the story didn't quite jell, and he set it aside.
[ترجمه گوگل]یه جورایی داستان خیلی خوب نشد و اون رو کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال، داستان کاملا ژله نبود و او آن را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Substitute JELL - O Vanilla Flavor Instant Pudding & Pie Filling for banana flavor.
[ترجمه گوگل]جایگزین JELL - O Vanilla Flavor Instant Pudding, Pie Filling برای طعم موز
[ترجمه ترگمان]Flavor JELL - O Vanilla Instant Pudding پر از طعم موز را پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This strawberry jam is still runny: I can't get it to jell.
[ترجمه گوگل]این مربای توت فرنگی هنوز آب می زند: من نمی توانم آن را ژله کنم
[ترجمه ترگمان]این مربای توت فرنگی هنوز شل است: نمی توانم آن را به ژله بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plenty of talent on display, but the whole does not jell.
[ترجمه گوگل]استعدادهای زیادی به نمایش گذاشته شده است، اما در کل این استعداد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]، یه عالمه استعداد در نمایش هست ولی همه ش ژله نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. PC Debs Rudkin, of Kent police, praised the victims for coming forward, saying it would not have been possible to convict Jell without their evidence.
[ترجمه گوگل]پی سی دبس رودکین، از پلیس کنت، قربانیان را به خاطر آمدنشان تحسین کرد و گفت که محکوم کردن جل بدون مدارک آنها ممکن نبود
[ترجمه ترگمان]PC Debs Rudkin، از پلیس کنت، از قربانیان به خاطر جلو آمدن تقدیر کرد و گفت که محکوم کردن Jell بدون مدرک جرم ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Achieving solidarity among the nations is a good deal like nailing Jell - O to a wall.
[ترجمه گوگل]دستیابی به همبستگی بین ملت‌ها کار خوبی است مانند میخکوب کردن Jell-O به دیوار
[ترجمه ترگمان]دستیابی به همبستگی بین ملت ها مانند میخ کردن Jell - ا به یک دیوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لرزانک (اسم)
jell, jelly, fruit jelly, marmalade

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

دلمه شدن (فعل)
clabber, curdle, curd, clot, jell, quail

ماسیدن (فعل)
harden, congeal, jell, coagulate

انگلیسی به انگلیسی

• jelly, gel
congeal, thicken; come together, become clear (as in an idea)

پیشنهاد کاربران

تحکیم یافتن
قوام دادن/گرفتن
۱ - ( ماده ) ژله ای شدن
۲ - ( ایده، افکار، طرح ) : قطعی شدن، شکل گرفتن، مشخص شدن، خوب کار کردن ، اوزه توشماخ ( ترکی )
She revealed that her success didn't jell until she leaned to lie with sincerity

بپرس