صفت ( adjective )
مشتقات: jejunely (adv.), jejuneness (n.)
مشتقات: jejunely (adv.), jejuneness (n.)
• (1) تعریف: lacking interest or liveliness; dull.
• مشابه: arid, banal, barren, insipid, prosaic
• مشابه: arid, banal, barren, insipid, prosaic
- The book presented jejune statements as fresh insights.
[ترجمه گوگل] این کتاب اظهارات ژژون را به عنوان بینش تازه ارائه می کند
[ترجمه ترگمان] این کتاب statements jejune به عنوان بینش های جدید ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کتاب statements jejune به عنوان بینش های جدید ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: childish, juvenile, or unsophisticated.
• مشابه: childish, juvenile
• مشابه: childish, juvenile
- Now that she was older, her youthful writing style seemed a bit jejune.
[ترجمه گوگل] حالا که او بزرگتر شده بود، سبک نوشتن جوان او کمی ژژون به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] حالا که او بزرگ تر شده بود، به نظر می رسید که سبک نگارش جوان، کمی عجیب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالا که او بزرگ تر شده بود، به نظر می رسید که سبک نگارش جوان، کمی عجیب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You seem to enjoy the jejune antics of these boys.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که شما از مزخرفات ججون این پسرها لذت می برید
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد از کاره ای عجیب و غریب این پسرا لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد از کاره ای عجیب و غریب این پسرا لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: having little or no substance or capacity to nourish.
- He made himself a jejune meal composed mainly of instant mashed potatoes.
[ترجمه گوگل] او برای خودش یک غذای ژژون درست کرد که عمدتاً از پوره سیب زمینی فوری تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان] برای خودش غذای درست و حسابی درست کرد که بیش از آن پوره سیب زمینی ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای خودش غذای درست و حسابی درست کرد که بیش از آن پوره سیب زمینی ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید