• (1)تعریف: a lightweight spear thrown as a weapon.
• (2)تعریف: a pointed pole resembling a spear that is thrown in an athletic field event.
• (3)تعریف: this field event, involving throwing for distance.
جمله های نمونه
1. a champion javelin thrower
قهرمان نیزه پرانی
2. He didn't really know very much about javelin throwing.
[ترجمه گوگل]او واقعاً چیز زیادی در مورد پرتاب نیزه نمی دانست [ترجمه ترگمان]او واقعا درباره پرتاب نیزه چندان چیزی نمی دانست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او اولین بار در نیزه بود [ترجمه ترگمان]او اول نیزه را در دست داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Harriet came second in the javelin.
[ترجمه گوگل]هریت در پرتاب نیزه دوم شد [ترجمه ترگمان]هریت بعد از آن که از روی زوبین پایین آمد، آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. High jump and javelin throwing are field events.
[ترجمه گوگل]پرش ارتفاع و پرتاب نیزه از رویدادهای میدانی هستند [ترجمه ترگمان]پرش ارتفاع و پرتاب نیزه، رویداده ای می دانی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He poised the javelin in his hand before throwing it.
[ترجمه گوگل]او قبل از پرتاب نیزه را در دستش گرفت [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آن را پرتاب کند، نیزه را در دستش قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Britain won a silver medal in the javelin.
[ترجمه گوگل]بریتانیا در پرتاب نیزه به مدال نقره دست یافت [ترجمه ترگمان]بریتانیا در پرتاب نیزه یک مدال نقره کسب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She came second in the javelin.
[ترجمه گوگل]او در پرتاب نیزه دوم شد [ترجمه ترگمان]او دوباره به نیزه ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Procris had given Cephalus a javelin that never failed to strike what it was aimed at.
[ترجمه گوگل]پروکریس یک نیزه به سفالوس داده بود که هرگز نتوانست هدفش را هدف قرار دهد [ترجمه ترگمان]Procris یک نیزه پرتاب کرده بود که هرگز نتوانسته بود به چیزی که هدف آن بود ضربه بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The long jump, javelin and 800 are on the second.
[ترجمه گوگل]پرش طول، نیزه و 800 در رده دوم قرار دارند [ترجمه ترگمان]پرش طول، نیزه و ۸۰۰ در جایگاه دوم قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Through his training, he met Olympic javelin gold medallist Tessa Sanderson.
[ترجمه گوگل]او در طی تمرینات خود با تسا ساندرسون دارنده مدال طلای پرتاب نیزه المپیک آشنا شد [ترجمه ترگمان]او از طریق آموزش خود با Tessa Sanderson، دارنده مدال طلای المپیک در Sanderson، دیدار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Dana won the gold medal in the javelin.
[ترجمه گوگل]دانا در پرتاب نیزه به مدال طلا دست یافت [ترجمه ترگمان]دنا مدال طلا را در نیزه برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Brandish spear and javelin against those who pursue me.
[ترجمه گوگل]نیزه و نیزه را بر علیه کسانی که مرا تعقیب می کنند، بزن [ترجمه ترگمان]نیزه و نیزه علیه آن هایی که مرا تعقیب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The coach taught us how to launch a javelin.
[ترجمه گوگل]مربی نحوه پرتاب نیزه را به ما یاد داد [ترجمه ترگمان]مربی به ما یاد داد چطور یک پرتاب پرتاب کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
زوبین (اسم)
dart, gavelock, javelin
پرتاب نیزه (اسم)
javelin
نیزه دستی سبک (اسم)
javelin
انگلیسی به انگلیسی
• light spear which is thrown by hand; long spear-like object made to be thrown long distances (sports); event in which a javelin is thrown (sports) a javelin is a long spear that is thrown in sports competitions.
پیشنهاد کاربران
Javelin missile موشک ( دوش پرتابِ ) جاوِلین موشک زمین به هوایِ ضد زره/ضد تانک
ی جور اسلحه آیی که میذارن روشونه و bang , شبیه ارپی چی ی کم است ، فکر کنم
Ukraine tells the USA it needs 500 javellins and stingers per day اکراین به آمریکا میگه نیازداره به 500عددjavelins و stingers هروز
نیزه ی غیرجنگی نیزه ی ساده
● نیزه ( مخصوص ورزش که سبک و نوک تیز است ) ● ورزش پرتاب نیزه ( که البته در این معنی قبلش the می آید )