jarring

/ˈdʒɑːrɪŋ//ˈdʒɑːrɪŋ/

تکان دهنده، مخالف، مغایر، مصادف، مغایرت، تصادف، ستیزه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: jarringly (adv.)
• : تعریف: having a disagreeable effect on the nerves, as through suddenness or discord.
متضاد: gentle, soothing
مشابه: grating, startling

- We woke to the jarring screams of an infant.
[ترجمه مهران] ما از صدای فریاد ناهنجار بچه از جا پریدیم
|
[ترجمه گوگل] با فریادهای طاقت فرسا نوزادی از خواب بیدار شدیم
[ترجمه ترگمان] در حالی که صدای جیغ کودکان را از خواب بیدار می کردیم، بیدار شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I find these strange abstract paintings somewhat jarring.
[ترجمه گوگل] به نظر من این نقاشی‌های انتزاعی عجیب تا حدودی خسته‌کننده هستند
[ترجمه ترگمان] من این تابلوهای انتزاعی عجیب را تا حدی jarring می یابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some old tapes produce a jarring sound
برخی نوارهای کهنه ی موسیقی صدای گوشخراشی می دهند.

2. Two of them had been jarring with each other.
[ترجمه گوگل]دو نفر از آنها با هم درگیر شده بودند
[ترجمه ترگمان]دو تن از آن ها با یکدیگر درگیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The only jarring note was the cheap modern furniture.
[ترجمه گوگل]تنها نکته جالب توجه مبلمان مدرن ارزان بود
[ترجمه ترگمان]تنها یادداشت تکان دهنده، اثاثه نو مدرن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her comments on future policy introduced a jarring note to the proceedings.
[ترجمه گوگل]نظرات او در مورد خط مشی آینده، یادداشت تلخی را به روند رسیدگی وارد کرد
[ترجمه ترگمان]نظرات او در مورد سیاست آینده، یادداشت jarring را به روند کار معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They've been jarring at each other since last night.
[ترجمه گوگل]از دیشب تا حالا با همدیگه سر و کله میزنن
[ترجمه ترگمان]از دیشب به هم jarring
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a jarring note of triumph in his voice.
[ترجمه گوگل]نت تلخی از پیروزی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]حالتی حاکی از پیروزی در صدایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One more jarring landing on an injury that would have sent football players four times her size hobbling to the bench.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر به خاطر مصدومیتی که باعث می شد بازیکنان فوتبال چهار برابر او روی نیمکت هول کنند
[ترجمه ترگمان]ضربه دیگری به ضربه ای وارد شد که بازیکنان فوتبال را چهار بار در حالی که در حال حرکت بودند به نیمکت می فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One jarring blow crushed it all.
[ترجمه گوگل]یک ضربه گیج کننده همه چیز را خرد کرد
[ترجمه ترگمان]یک ضربه شدید همه را خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then his outline moved upright, a jarring elastic shape like cartoon smoke gone mad.
[ترجمه گوگل]سپس طرح کلی او به حالت قائم حرکت کرد، شکل کشسانی مانند دود کارتونی دیوانه شده بود
[ترجمه ترگمان]سپس طرح کلی او به سمت راست حرکت کرد، شکلی که مانند دود کارتونی دیوانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But then came the jarring moment, as breaking news intruded.
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، لحظه‌ای دردناک فرا رسید، زیرا اخبار فوری منتشر شد
[ترجمه ترگمان]اما آن وقت، همان لحظه، همان طور که خبر breaking وارد شده بود، به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the context of this chapter, Dore's comments strike a jarring note.
[ترجمه گوگل]در متن این فصل، نظرات دور یک یادداشت تلخ ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]در متن این فصل، نظرات Dore به یک یادداشت تکان دهنده دست می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Second, he navigated his way through complicated channels and delicate shoals without any jarring note.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، او راه خود را از طریق کانال‌های پیچیده و انبوهی‌های ظریف بدون هیچ یادداشتی هولناک طی کرد
[ترجمه ترگمان]دوم، راه خود را از طریق کانال های پیچیده و دسته های کوچک بدون لرزش، هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He jerked his head, and I was hit by a jarring chill.
[ترجمه گوگل]سرش را تکان داد و لرز شدیدی به من خورد
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان داد و من با سرمای شدید به او برخورد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Branches scraping the truck again, a grinding downshift into first: and the truck jarring itself over dirt.
[ترجمه گوگل]انشعابات دوباره کامیون را می خراشند، یک دنده به سمت پایین تراشیده می شود: و کامیون خودش را روی خاک تکان می دهد
[ترجمه ترگمان]شاخه ها دوباره کامیون را خراش می دادند و شاخه ها را به زمین می کوبیدند؛ و کامیون خود را روی خاک سنگینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• grating, discordant, dissonant; nerve-racking, irritating; shaking, jolting; conflicting, opposing
something that is jarring irritates or upsets you, often because it seems strange or unsuitable in its surroundings.
see also jar.

پیشنهاد کاربران

ناهنجار - اعصاب خردکن
jarring – irritating, unpleasant, or annoying to one’s ears
* The children were fighting during the car trip and their arguments became very
jarring to their parents.
jarring: تکان دهنده
آزاردهنده
✔️گوش خراش
What are the advantages and disadvantages of a CVT transmission
. . .
Disadvantages
As powerful as CVT transmission is, all superheroes have weaknesses, and this wonderful mechanism is no exception. In short, CVT transmissions have poor life spans and often incur expensive repairs
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Some drivers have aesthetic issues with the transmission. For one, the moving pulleys produce a much noisier engine, which can be irritating on long drives. The whining engine sound of a CVT transmission can be ⭐jarring⭐ for drivers used to the sound of an automatic or manual transmission and is one of the primary reasons that some consumers stay away from cars with CVT transmissions

harsh, grating, clashing, strident, rasping, rough, discordant, cacophonous, shrill, bumpy
تکان دهنده
شوکه کننده
The judge decided to issue an arrest warrant after he watched the jarring video of the altercation, recorded by a security camera
گوش خراش
the childrens were fighting together during the
car trip and their argument became so jarring to their parents.

بپرس