اسم ( noun )
• : تعریف: technical or specialized words or language, as of a science or profession, sometimes considered to be unnecessary or confusing.
• مترادف: cant, idiom, lingo
• مشابه: argot, parlance, patois, patter, definition 2: any confusing, pretentious, or meaningless words or language; gibberish. This paragraph is full of jargon and really isn't saying anything.synonyms: gibberish, gobbledygook, mumbo jumbo, patter
• مترادف: cant, idiom, lingo
• مشابه: argot, parlance, patois, patter, definition 2: any confusing, pretentious, or meaningless words or language; gibberish. This paragraph is full of jargon and really isn't saying anything.synonyms: gibberish, gobbledygook, mumbo jumbo, patter
- To be a successful lawyer you have to know all the legal jargon.
[ترجمه بهار] برای این که یک وکیل موفق باشی باید تمام اصطلاحات حقوقی را بلد باشی.|
[ترجمه گوگل] برای اینکه یک وکیل موفق باشید باید تمام اصطلاحات حقوقی را بدانید[ترجمه ترگمان] یه وکیل موفق باشی باید همه اصطلاحات حقوقی رو بدونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- "A can of corn" is baseball jargon for a fly ball that is easy to catch.
[ترجمه زهرا] "یک قوطی ذرت" اصطلاح بیسبال برای توپ بیسبالی است ( فلای بال ) که گرفتن آن آسان است.|
[ترجمه گوگل] "یک قوطی ذرت" اصطلاح بیسبال برای توپ مگس است که گرفتن آن آسان است[ترجمه ترگمان] \"یک تکه از ذرت\"، اصطلاحات حرفه ای بیسبال برای توپ مگس است که گرفتن آن آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This paragraph is full of jargon and really isn't saying anything.
[ترجمه گوگل] این پاراگراف پر از اصطلاحات است و واقعا چیزی نمی گوید
[ترجمه ترگمان] این مقاله پر از اصطلاحات عامیانه است و واقعا چیزی نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مقاله پر از اصطلاحات عامیانه است و واقعا چیزی نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jargons, jargoning, jargoned
حالات: jargons, jargoning, jargoned
• : تعریف: to speak or write using jargon.
• مترادف: cant
• مشابه: babble, blather, gabble, gibber, jabber, patter, prattle
• مترادف: cant
• مشابه: babble, blather, gabble, gibber, jabber, patter, prattle
اسم ( noun )
• : تعریف: a yellow, green, colorless, or smoky type of the mineral zircon that is valued as a gem.