jangling

جمله های نمونه

1. he talked in a jangling voice
او با صدای خشن و ناموزونی حرف می زد.

2. The fire-alarm kept jangling .
[ترجمه گوگل]زنگ آتش همچنان به صدا در می آمد
[ترجمه ترگمان] صدای زنگ خطر از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Behind that quietness his nerves are jangling, he's in a terrible state.
[ترجمه گوگل]پشت آن سکوت اعصابش به هم می ریزد، او در وضعیت وحشتناکی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]پشت این آرامش، اعصاب او jangling، در وضعی مخوف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He kept on jangling the bell.
[ترجمه گوگل]او همچنان زنگ را به صدا در می آورد
[ترجمه ترگمان]زنگ ساعت را به صدا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She considered, trying to ignore the jangling hangers, with their cold, quick touch.
[ترجمه گوگل]او فکر کرد و سعی کرد آویزهای شلوغ را با لمس سرد و سریع آنها نادیده بگیرد
[ترجمه ترگمان]سعی می کرد the را نادیده بگیرد، در حالی که سعی می کرد آن ها را نادیده بگیرد، با تماس سریع و سریع آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Covered with paint and jangling jewellery, a real mess, she was.
[ترجمه گوگل]پوشیده شده با رنگ و جواهرات شلوغ، واقعاً آشفته بود
[ترجمه ترگمان]جواهرات و جواهراتش را پر کرده بود، واقعا هم کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then suddenly she was wide awake, nerves jangling again, thoughts chaotic.
[ترجمه گوگل]سپس ناگهان او کاملاً بیدار شد، اعصاب دوباره به هم ریخته بود، افکار آشفته
[ترجمه ترگمان]سپس ناگهان از خواب بیدار شد، اعصاب خرد شده بود، افکارش مغشوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet in China, too, the present downturn jangling nerves.
[ترجمه گوگل]با این حال، در چین نیز، رکود فعلی اعصاب را به هم می زند
[ترجمه ترگمان]با این حال در چین، رکود اقتصادی کنونی اعصاب را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loud Jangling with PEOPLE and NOISE . Brooks is bagging groceries. Registers are humming, kids are shrieking.
[ترجمه گوگل]شلوغی با صدای بلند با مردم و سر و صدا بروکس در حال جمع آوری مواد غذایی است رجیسترها زمزمه می کنند، بچه ها فریاد می زنند
[ترجمه ترگمان]صدای بلند با مردم و NOISE بروکس در حال حمل مواد غذایی است بچه ها دارند زمزمه می کنند، بچه ها جیغ می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I could hear the familiar jangling of the loose change he always carried.
[ترجمه گوگل]می‌توانستم صدای زمزمه‌های آشنای تغییری که او همیشه با خود حمل می‌کرد، بشنوم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای familiar را که همیشه همراه داشت بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have to listen the familiar jangling of the loose alter he sll the time carried.
[ترجمه گوگل]من باید به هق هق آشنای تغییر سبکی که او در طول زمان کشیده بود گوش کنم
[ترجمه ترگمان]من باید به صدای familiar که در زمان حمل آن زمان می برد گوش بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The firealarm kept on jangling.
[ترجمه گوگل]زنگ آتش همچنان به صدا در می آمد
[ترجمه ترگمان]The در جریان قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Roy was jangling some keys.
[ترجمه گوگل]روی چند کلید داشت
[ترجمه ترگمان] روی چندتا کلید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The armed and thirsty outlaws were rising from their seats and moving towards her with jangling spurs and cap guns.
[ترجمه گوگل]قانون شکنان مسلح و تشنه از روی صندلی های خود برخاستند و با خارهای هولناک و اسلحه کلاهک به سمت او حرکت کردند
[ترجمه ترگمان]The و thirsty از جای برخاستند و با مهمیزهای پر طمطراق و مسلسل به سوی او حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• jangly, having a metallic sound; making discordant sounds

پیشنهاد کاربران

noise of metal hitting metal
جیرینگ جیرینگ
( مثل خوردن طلا و جواهر به هم )
به هم زدن
هرج و مرج

بپرس